کشتار شیعیان هزاره به‌دستور عبدالرحمن (پایانی)/ دانشنامه شیعه

کشتار شیعیان هزاره به‌دستور عبدالرحمن

نتایج

محمدحسن کاکر، پژوهشگر پشتون تاریخ معاصر افغانستان، درباره نتایج جنگ عبدالرحمن و هزاره‌ها نوشته است:

رهبران سیاسی و مذهبی هزاره راهی زندان‌ها و کشتارگاه‌ها شدند.

دارایی‌ها و مراتع هزاره مصادره شد و در میان افغان‌‌های دُرانی و غَلزایی توزیع شد.

هزاره‌ها مورد بدرفتاری مذهبی قرار گرفتند و مجبور به پیروی از مذهب سنی شدند و ملایان سنی در سراسر هزاره‌جات مستقر شدند.

اسرای هزاره در بازارهای آزاد فروخته می‌شد و خزانه پادشاهی سهم خود را از این تجارت دریافت می‌کرد

به گفته فیض محمد، کاتب دربار، هر روز صدها سر بریده هزاره به بامیان و کابل فرستاده می‌شد. از سرهای شکست خورده، منارها برپا شد. ارزگان، مرکز اصلی مقاومت هزاره‌ها، تسخیر و کاملا خراب شد. نماینده انگلیس در کابل گزارش کرد از تابستان ۱۲۷۱ تا تابستان ۱۲۷۳ش، حدود ۹هزار نفر هزاره به‌شکل کنیز یا غلام، در بازار کابل خریدوفروش شدند، در حالی‌که در سایر شهرها نیز این‌کار انجام می‌شد.[۳۹] برای نمونه در گزارش مربوط به جمعیت هزاره‌ها در منطقه بِهسود ـ که آسیب کمتری دیده بود ـ نوشته شده: از بیست هزار خانوار، سیزده هزار و ششصد خانوار فراری، اسیر، کشته یا غارت شده‌اند. در گزارش مقام حکومتی در یَک‌اَولنگ، در شمال منطقه درگیری، نیز آمده: هزار خانوار فرار کرده، دو هزار و صد نفر کشته شده و هفتصد خانوار بر جای مانده‌اند.

انگیزه‌ها و اهداف

درباره انگیزه‌ها و اهداف تهاجم به هزاره‌ها سه نظریه کلی وجود دارد:

اختلاف تاریخی قومی. سیدعسکر موسوی، پژوهشگر افغانستانی و نویسنده کتاب هزاره‌های افغانستان، و میرصدیق فرهنگ، نویسنده کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر، اختلافات قومی ریشه‌دار را عامل اصلی تهاجم عبدالرحمن و قیام‌های هزاره‌ها دانسته‌اند. آنان منشأ این کشاکش را به زمان امارت احمد ابدالی بر قندهار(حکومت:۱۱۲۶-۱۱۵۱ش) و تلاش افغانان (پشتون‌ها) آنجا برای تسلط بر اقوام دیگر ربط داده‌اند. آنان کاهش تعداد و تمرکز جمعیت هزاره‌ها را از طریق کشتن و آوارگی، مهم‌ترین هدف عبدالرحمن دانسته‌اند. در خاطرات عبدالرحمن آمده: قرن‌های بسیار، هزاره‌ها سبب وحشت حاکمان افغانستان بودند و از سیصد سال پیش، هیچ سلطانی حتی بابُر تیموری و نادر افشار نتوانسته بود هزاره‌ها را مطیع و آرام کند و قرن‌ها مطلق العنان بودند. او گفته تصمیم تصرف هزارستان را زمانی گرفته که تعدادی از میران هزاره بخصوص هزاره ارزگان، در پاسخ به نامه سرکردگانش به آنان برای بیعت با عبدالرحمن، قوم خود را دارای دولت مستقل و همسایه کابل معرفی کرده بودند.

اختلاف مذهبی. عبدالرحمان پس از تصرف مناطق هزاره‌ها، در خاطراتش ادعا کرده: هزاره‌ها تماما شیعه هستند و بقیه اهالی افغانستان را که سنی بودند، کافر می‌خواندند. او ذکر کرده میران هزاره اُرُزگان در پاسخ به نامه سرکردگان افغان نوشته بودند: اگر شما به امیر جسمانی خود (عبدالرحمن) پشت‌گرمی دارید، ما به رهبر روحانی خود، صاحب ذوالفقار مغرورتریم. کُرزُن، نماینده پارلمان انگلیس که پس از سرکوب هزاره‌ها به دیدار عبدالرحمن رفته بود، نقل کرده که عبدالرحمن به‌وی اعتراض کرده بوده چرا حاکم هندوستان، نماینده سیاسی خود را در افغانستان از میان شیعیان انتخاب می‌کند در صورتی که شیعه‌ها بدترین جانوران خزنده روی زمین هستند.

تمرکزگرایی عبدالرحمن و مخالفت میران هزاره. عبدالرحمن در خاطرات خود ادعا کرده هزاره‌ها همیشه امنیت مناطق اطراف خود را تهدید می‌کردندو او بیم از شورش همگانی داشته و نیز تصور می‌کرده انگلیس و روس از موقعیت استفاده کنند و به کابل حمله آورند، بنابر این تلاش کرده سریع‌تر هزاره‌ها را سرکوب کند.

واکنش شیعیان ایران

پس از ورود اولین آوارگان شیعیان هراتی و سپس هزاره به مشهد در پاییز ۱۲۷۱ش، اخبار سرکوب آنان در این شهر و سپس تهران و نجف پیچید. اسماعیل ترشیزی، محمدتقی بجنوردی و سید زین‌العابدین سبزواری (رئیس الطلاب) عالمان مقیم مشهد، از این پناهندگان دستگیری کردند و تاجری به‌نام میرزا حبیب‌الله، کمک مالی نمود.

نامه‌نگاری

محمدتقی بجنوردی و والی خراسان، نامه‌ای به ناصرالدین شاه قاجار نوشتند و نگرانی و ترس شیعیان هراتی و هزاره مقیم مشهد را گزارش دادند. این دو از تهدید نمایندگان عبدالرحمن در مشهد، توسط این شیعیان نیز خبر دادند. والی خراسان، نامه‌ای نیز به عبدالرحمن فرستاد. ناصرالدین به وزیرش، امین‌السطان دستور داد با حاکم بریتانیایی هند نامه بنویسد که از عبدالرحمن، توضیح بخواهد و ویس‌رای، حاکم هندوستان نامه‌ای به عبدالرحمن فرستاد. اندکی بعد، محمدحسن آشتیانی، روحانی مقیم تهران، از طرف سید محمدحسن شیرازی، فقیه مقیم نجف، نامه‌ای به ناصرالدین داد. شیرازی از طریق ملا کاظم دُرافشانی (بعدها آخوند خراسانی) از این واقعه باخبر شده بود. او هم‌چنین نامه‌ای به ویکتوریا، ملکه انگلیس ارسال کرد. امین‌السلطان هم چندی بعد در جواب درخواست‌های علمای مشهد و سبزوار و میرزای آشتیانی به آنان گفت آنچه از دست و قلم و زبان وی برمی‌آید انجام داده ولی انگلیسی‌ها پاسخی نداده‌اند

ماه بعد، ناصرالدین، پیامی به ملکه انگلیس فرستاد که تعدادی از هزاره‌ها در راه آمدن به تهران هستند تا حمایت وی را به‌دست ‌آورند ولی حاکم هندوستان، در جواب به او و ملکه، عدم تمایل خود را برای دخالت اعلام کرد.

پاسخ عبدالرحمن

عبدالرحمن در پاسخ نامه والی خراسان نوشت، دولت او حق دارد رعایای شیعه خود را تنبیه و مجازات کند و دولت ایران وظیفه دارد از نمایندگان افغانستان در قبال تهدید اراذل حمایت کند، همان‌طور که اگر حاکم ایران، رعایای سُنی گناهکار خود را مجازات کرد، دولت او از نمایندگان ایرانی در کابل حمایت خواهد کرد. هم‌چنین او نامه حاکم بریتانیایی هند را اینطور جواب داد که شیعیان افغانستان به‌خصوص هزاره‌ها توسط چند مجتهد شیعه مقیم مشهد و نیز روس‌ها فریب خورده و تحریک شده بودند و او به تناسب گناه‌شان، دستور کشتن، زندان و تبعید رعایای خود را داده است. عبدالرحمن در پاییز ۱۲۷۲ش قرآن خطی بزرگی را به سیدهاشم هراتی، از شیعیان هرات داد تا به حرم امام رضا(ع) هدیه کند. این نسخه اکنون در موزه حرم قرار دارد.

یادداشت

  1. انگلیسی‌ها که ضربات سنگینی از افغان‌ها خورده بودند و تصمیم داشتند آنجا را ترک کنند، برای انتقام یا پیشگیری از حملات افغان‌ها تصمیم گرفتند، سه ناحیه کابل و ترکستان، ناحیه قندهار و ناحیه هرات به‌صورت مستقل و جدا از هم بمانند. آنان اراده کرده بودند کابل و ترکستان را به عبدالرحمن بدهند و قندهار بخاطر همسایگی هند، دست خودشان باشد و کنترل هرات را با حفظ نظارت خودشان، به ایران بدهند. از طرف دیگر انگلستان تصمیم گرفته بود هیچ یک از فرزندان یا برادران محمدیعقوب را در سلطنت کابل نپذیرد.
  2. عبدالرحمن چندسال پیش از عمویش، شیرعلی‌ شکست خورده بود و در سمرقند و بخارا تحت سلطه روس‌ها پناهنده بود.(فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر، ۱۳۶۷ش، ص۲۴۳ـ۲۴۶.)
  3. عبدالرحمن در بهار ۱۲۶۸ش به حاکمان غزنی و قندهار و دیگر اطراف هزاره‌جات، دستور داد هرکدام، دو نفر را مامور کنند وارد هزاره‌جات شده و تمام راه‌ها و موانع نفوذ آنجا را ببینند و در مزار شریف، به او گزارش دهند.(کاتب، سراج التواریخ، ۱۳۷۰ش، ج۳، بخش اول، ص۴۰۲.) این ماموران از بین قزلباش‌ها و سیدهای شیعه انتخاب شدند تا شک کسی برانگیخته نشود.(پولادی، هزاره‌ها، ۱۳۹۰ش، ص۳۳۶)

منابع

  • ارزگانی، محمدافضل، المختصر المنقول فی تاریخ هزاره و مغول، قم، چاپ فروردین، بی‌تا.
  • بهمنی قاجار، محمدعلی، «جایگاه سیاسی و اجتماعی شیعیان در افغانستان»، تهران، مؤسسه مطالعات اندیشه‌سازان نور، ۱۳۹۲ش.
  • پولادی، حسن، هزاره‌ها، ترجمه:علی عالمی کرمانی، تهران، انتشارات عرفان، ۱۳۹۰ش.
  • تیمور خانوف، ل، تاریخ ملی هزاره، ترجمۀ عزیز طغیان، به کوشش عزیزالله رحیمی، قم، انتشارات اسماعیلیان، ۱۳۷۲ش.
  • دولت‌ابادی، بصیراحمد، هزاره‌ها از قتل‌عام تا احیای هویت، قم، ابتکار دانش، ۱۳۸۵ش.
  • ریاضی هروی، محمدیوسف، عین‌الوقایع (بخش افغانستان)، تهران، بنیاد محمود افشار، ۱۳۶۹ش.
  • عبدالرحمن، سفرنامه و خاطرات، بازگردان از ترجمه انگلیسی: غلام‌مرتضی قندهاری، تهران، بنیاد محمود افشار، ۱۳۶۹ش.
  • غبار، میر غلام‌محمد، افغانستان در مسیر تاریخ، ج۱و۲، کابل، انتشارات میوند، ۱۳۹۳ش.
  • فرهنگ، میرصدیق، افغانستان در پنج قرن اخیر، پیشاور، نشر احسان‌الله مایار، ۱۳۶۷ش.
  • کاتب، فیض‌محمد، سراج التواریخ، ویرایش محمدسرور مولایی، کابل، انتشارات امیری، ۱۳۹۰ش.
  • مدنی بجستانی، سیدمحمود، «میرزای شیرازی: احیاگر قدرت فتوا»، در گلشن ابرار(ج۱)، قم، نشر معروف، ۱۳۸۵ش.
  • موسوی، سیدعسکر، هزاره‌های افغانستان، ترجمه عزیز طغیان، قم، اشک یاس، ۱۳۸۶ش.
در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://mfabbehsud.com/parsinews/?p=11297

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

پیشنهادی: