در سالجاری، ولسوالیهای بهسود یکی از کانونهای اصلی درگیری و تنش میان باشندگان بومی و کوچیها بوده است. در این میان، نقش ویرانگر و چپاولگرانهی کوچیها در تخریب منابع طبیعی، زمینهای کشاورزی و مراتع مردم محل، فصلی تلخ و دردناک در زندگی هزاران خانوادهی زحمتکش بهسود رقم زده است.
کوچیهایی که در فصل بهار و تابستان از مناطق جنوبی کشور به سوی هزارهجات سرازیر میشوند، بدون درنظر گرفتن حقوق مردم محل و بدون رعایت کوچکترین موازین قانونی یا عرفی، احشام خود را بر زمینهای زراعتی و مراتع سبز مردم رها کردهاند. در جریان بازگشت این کوچنشینان نیز نهتنها خسارتهای وارده جبران نشده، بلکه دامهایشان بار دیگر چون لشکری چپاولگر، باقیماندهی علفها و محصولات مردم را نابود کردهاند. مراتع بهسود، که حاصل سالها زحمت و مراقبت اهالی محل است، زیر پای رَمههای بیشمار کوچیها لگدمال شده و بسیاری از زمینهای زراعتی به خاک سیاه مبدل شدهاند.

یکی از نمونههای بارز این ظلم و بیعدالتی، ماجرای سهراب (باشنده سرپل ترگنگ) مرکز بهسود است که به دلیل آسیبهای وارد شده توسط کوچیها بر زمینهایش، به ولسوالی مرکز بهسود شکایت نمود. او امیدوار بود که صدای دادخواهیاش شنیده شود و حقی که از او ضایعشد به وی برگردانده شود؛ اما نهتنها پاسخی دریافت نکرد و در برابر پایمال شدن زمین های زراعتی شان تازه مبلغ 2500 افغانی به مأمورین ولسوالی نیز پرداخت نمود. با کمال تأسف حاصل دادخواهیاش، چیزی جز ضرر مادی، فشار روانی و احساس عمیق بیعدالتی نبود.
این وضعیت نهتنها به نابودی زمین های زراعتی و اقتصاد محلی و امنیت غذایی مردم محل منجر شده، بلکه بذر فتنه و تفرقه را در دل جامعه پاشیده است. با تداوم این روند، خطر تشدید درگیریهای قومی و فرسایش اجتماعی در این منطقه بیشتر از پیش حس میشود. مردم بهسود، که در سایه بیتوجهی دولت و نهادهای مسئول، خود را تنها و بیپناه میبینند، مستحق توجه فوری و رسیدگی جدی هستند.
دفاع از حقوق مردم محل، تأمین عدالت و جلوگیری از تکرار چپاول و غارت کوچیها، ضرورتی است که نمیتوان آن را بیشتر به تأخیر انداخت. خاموشی امروز، فردایی پرآشوب را در پی خواهد داشت.