تولد/تحصیلات
صدرالدین قرین فرزند محمدیعقوب خزانهدار، یکی از فرزندان پرتلاش، دلسوز و با درد مردم هزارهستان است، که در سال 1327ه.ش در قریه تحتجوی ولسوالی درهصوف- سمنگان چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی خود را در مکتب خانه محلی آغاز سپس تا صنف نهم در مکتب مرکز درهصوف ادامه داد. پس از آن به شهر کابل رفت، با اخذ امتحان سویه در لیسه شاه دو شمشیره به صنف دهم شامل شد و صنف دوازدهم را به پایان رساند.
از اینکه صنف دوزادهم را موفقانه به اتمام رسانده بود، وارد انستیتوت پولی تخنیک کابل شد، در رشتهی انجینری(مهندسی)سیول برقشاملگردید، درسال1351ش اولین دانشجویان بودند که ازایندانشگاه فارغالتحصیل گردیدند، جلسات قرین، در جمع محصلین دانشگاهی بهکالبد نیمه جان آنها، جان تازه میبخشید، شور و شوق و علاقه به وجود میآورد، از این رو، وی از طرف رژیم داود خان، مورد تعقیب قرار گرفت.
آموزگاری و جهاد فرهنگی
قرین در جریان تحصیل مدتی، به صفت معلم در مكتب لیسه حبیبیه مشغول خدمت گردید. از آنجا كه در آن روزگاران اوج فعالیتهای گروههای چپی جهت ترویج افكار و اندیشههای ضد دینی بود، استاد قرین، جهاد فرهنگی را آغاز كرد. او علاوه بر تدریس كتابهای درسی معمول، به گفتهی آقای حیدری[1]، یكی از هم صنفانش است، (قرین به ترویج معارف دینی و آشنا نمودن شاگردان با كتابهای مذهبی و تقویت اندیشههای اسلامی در برابر افكار انحرافی چپیها و خود باختگان در برابر فرهنگ بیگانه پرداخت، تا از این طریق بتواند اعتماد به نفس آنان را تقویت، باورها و اعتقادات دینی آنان را استحكام، دین و ارزشهای آن و عزت جامعه را حفظ نماید. پس از هشت ماه تدریس و فعالیت در لیسه عالی حبیبیه، از آنجا به صفت کارمند مدیریت برق در تخنیکم کابل استخدام شد).
قرین،کارمند انجینری برق تعیین شد مدت ایفایی وظیفه نمود، تمام محرومیتهای مردمش را پیبرد با دشواریهای فراوان کم کم به پختگی رسید، وی دارای روحیه آزاد اندیشی بود درکابل به اتحاد تنظیم روحانیت نوین سر وکار پیدا کرد، از آنجا با رهبر شهید استاد عبدالعلی مزاری آشنا شد، وی یکی از همکاران نزدیک رهبران سازمان نصر افغانستان بود.
نهضت جوانان در دانشگاه کابل
داکترحق شناس درمورد نهضت دانشگاه کابل مینویسد: پس از سال۱۳۴۳ش(۱۹۶۴م) عدهای از استادان مسلمان، آگاه و با ایمان دست به کار شدند ونخستین هستهی مبارزه و مقاومت را در برابر کمونیستها و در مرکز پوهنتون پایهگزاری کردند ویک تعداد از جوانان مسلمان و مبارز را به دورخود جمع نمودند، پوهاند غلام محمد نیازی با جمعی ازهمفکران خویش چون استاد ربانی، توانا، سیاف و…بود.
در آغازین سالهای 1348 بار دیگر حلقههای سیاسی در دانشگاه کابل شکل گرفت و جوانان وطن در دانشگاه کابل(نهضت جوانان) را در قالب مجالس وگردهماییهای سیاسی در دانشگاه کابل شروع نمودندکه در رأس آن استادان عبدالرحیم نیازی، داکتر غلام محمد نیازی، داکتر عمر، انجینر صدرالدین قرین و… پرفیسور برهان الدین ربانی،گلبدالدین حکمتیار، قاضی محمد امین وقاد، انجینر احمد شاه مسعود و… جوانان پر شوری بودند که در این حلقات حزبیکار مینمودند.
با کودتای سردار داود خان در سال ۱۳۵۲ اعضا وهواداران آن تحت فشار رژیم وقت که زیر تأثیر شاخة پرچم حزب دیموکراتیک خلق قرار گرفتند.
افسران و دانشجویان که داودخان را در کودتا یاری رسانیده بودند به احزاب کمونیستی تعلق داشتند که در آن سالها و در دهه دیموکراسی مبارزان رقیب هم محسوب میشدند که در مکاتب و دانشگاهها و مراکز علمی و ادوار دولتی درگیریهایی با هم داشتند. با قدرت گرفتن آنها، مخصوصاً وزیر داخله وقت که عضو حزب خلق بود، به دستگیری وسیع و گستردهای زد، انجینر صدرالدین قرین، امین وقاد، داکتر عمر و… مخفیانه به اکادمی پولیس ملی استخدام شد[2].
اکادمی پولیس ملی
قرین، در اواخر سال1352ش وارد «اکادمی پولیسملی» نظامی کابل گردید در تعلیمگاه پولیس بیشتر از یک سال آموزش دید، برخی از قوانین و مقررات نافذة کشور توسط قانون داود خان لغو یا تعدیل گردید، رتبة دریم ساتنمن راکسب نمود، قرین به دلایل نامعلوم مدتی ترک وظیفه کرد، اما کودتای۷ ثورسال ۱۳۵۷ در شروع آبستن بود، برای ایجاد تشکیلات حزبیکه هدفمندانه و در راستای منافع و آزادی مردم افغانستان میاندیشید، گهگاهی با بزرگان در کابل و استاد شهید عبدالعلی مزاری دیدارها وملاقات داشتند.
حاجیخلیل درهصوفی میگوید: به همین دلیلآقای قرین تعلیمات نظامی را دیده بود همراه با جمعی از دوستان صمیمی چریکهای با تجربه بود، تهاجم نظامی نیروهای اتحاد شوروی به افغانستان و آزادسازی برخی از ولسوالیهای شمال افغانستان از تحت حاکمیت حزبی کابل، اراده آقای قرین با همرزمانش را مبنی بر مبارزات مسلحانه بر علیه نیروهای اشغالگر و نجات کشور ادامه و گسترش دادند.
دیدارها با رهبر شهید
آقای حیدری میگوید: (در سال1350ش رهبر شهید استادعبدالعلی مزاری تازه از عسکری ترخیص شده از ولایت خوست به کابل آمده بود (قبلاً باهم در سالهای 1347ش با شهید بلخی ارتباط داشتیم، سیمایی مزاری توجه مرا به خود جلب کرده بود) ما در تکیه خانه چنداول دیدارهای با استاد شهید به طور مکرر داشتیم وگاه در پارک زرنگار وگاهاً درمساجد باهم بهگفتگو مینشستیم وطبیعی استکه اندیشههای موج و انقلابی عسکر تازه ترحیض شده روح ما را متلاطم ساخته و در مسیر مقدس مبارزه و مقاومت به تودهها رهنمونش میساخت.
رهبر شهید برای ما میگفت: اگر ملا میشوی باید مجتهد شوی، اگر روضه خوان میشوی باید واعظ و خطیب شوی، اگر دزد راه زن میشوی باید بانک را بزنی نه خانه مردم بیچاره را، اگر سیاستمدار میشوی باید رئیس و وزیر شوی نه مأ مور و اگر انجینر میشوی باید مدیر وسر دفتر شوی[3]…
این اندرزها به گونهی بر روح روان ما تأثیر کرد که همه را مو به مو به اجرا گذاشتیم، قرین مدیر برق در پلی تخنیکم کابل شد، من شدم مدیر نفت وگاز در بندر آیخانم تخار شدم. با نزدیک شدند کودتای 7 ثور سال1357ش که به سرنگونی حکومت داود خان انجامید. با ایجاد حکومت نور محمد ترکی ابرهای سیاه تاریک فضای کشور را تیره کرده بودند، قرین از آنجا روانهی ولسوالی دره صوف گردید).
زندان سمنگان
با سر نگونی حکومت داودخان قرین، در درهصوف آمد در بعضی محافل ومجالس سخنرانیهایی داغ آتشین ایراد میكرد و جلسات مخفیانه با شیخ علی اکبر نهضت داشت . رژیم كمونیستی که تازه به قدرت رسیده بود، تشكیل جلسات مخفیانه قرین را تحت تعقیب داشتند، تا اینكه در 22سنبله 1357ش دستگاه استخباراتی دولت او را همراه چند تن دیگر دستگیر كرده از جمله برادر وی معلم سراج، معلم عبدالوهاب واثق، شیخ کاظم جعفری، شیخ خادم حسین ناطقی، شیخ عبدالحسین(آخوندزوار)، طالب حسین قریهدار[4] و… مجموعاً16 نفر به زندان سمنگان فرستاده شد مورد شکنجه سخت قرار گرفتند[5].
مبارزه مسلحانه
با وقوع فاجعهی هفت ثورسال 1357ش، و روی كار آمدن كمونیستها در افغانستان كه سرآغاز تحول و رویدادهای جدیدی در حیات اجتماعی و سیاسی مردم ما گردید، سه راه در برابر آحاد ملت قرار گرفت كه با انتخاب هر كدام سرنوشت و آیندهی خویش را رقم بزند:
- طرفداری از حكومت وابسته.
- سكوت در برابر ستم و بیدادگری و نظاره گر فجایع آن.
- یا دست به قبضه تفنگ برده.
برای رهایی وطن و دفاع از هویت دینی شان، جهاد در مقابل حكومت ضد دینی را آغاز كنند. همان طوری كه ملت ما با داشتن روحیهی استقلال طلبی و حساس در برابر تهدیدات هویت دینی، در تاریخ افغانستان هرگز اسارت و بردگی غیر را نپذیرفته و بارها در برابر اشغالگران و دست نشاندگان آنها ایستاده و استقلال كشور را حفظ كردند، این بار نیز علیه حكومت ضد دینی دست نشاندگان روس، قیام و نهضت اسلامی را آغاز كردند.
مردم درهصوف پیشآهنگ آن گردید، با تلاش ومحوریت علماء و موسفیدان متدین، در زمستان سال 1357ش، برای آزاد سازی ولسوالی درهصوف قیام کرد، قرین، با در دست گرفتن تفنگ همگام با سایر مردم مؤمن درهصوف، در جهاد مسلحانه شركت میكند و سلاح را قلم و خط خون را سرمشق خود قرار میدهد
از آنجا كه قرین معتقد بود، پیروزی علیه دشمنان دین و وطن، جز در قالب تشكیلات منظم و منسجم میسور نیست، با آگاهی و شناخت كه از كادر رهبری سازمان نصرافغانستان به ویژه از رهبر شهید استاد عبدالعلی مزاری(رح) داشت و بیشتر اعضای آن را محصلین دانشگاه كابل و عالمان دین، روشنفکران مبارزین تشكیل میداد، به عضویت آن در آمده و جهاد و مبارزه را در قالب تشكیلات ادامه داده و در جبهات محتلف درهصوف و… حضور فعال و مؤثر داشت.
قرین، هرچند در ابتدا به صورت یك مجاهد و افراد عادی جبهه، درصحنههای نبرد درجمع همرزمانش حضور مییافت اما ایمان، تقوا، اخلاص، شهامت، صبر و استقامت، حلم و بردباری، صداقت، درستكاری، فروتنی، ساده زیستی و مدیریت او باعث شد تا به عنوان فرمانده زبده در درهصوف منصوب گردد. او هر چند عضو یك جریان مبارز بود اما به وحدت نیروها در سطح منطقه میاندیشید و تنشهای كه در منطقه توسط برخی افراد ایجاد میگردید، همراه با دیگر خیرخواهان با درایت خنثی كرده و وحدت را حفظ مینمود و جلو ایجاد تشتت و اختلاف در جامعه را میگرفت.
سفر به هزارستان
قرین، طنین فریاد بلند مبارزات داد خواهانهی مردم محروم خویش را از بزرگان شنیده وبا چشم سردیده بود، از این رو تصمیم گرفت به مناطق محروم هزارجات سفر کند بیشتر درد و رنج محرومیت مردم خود را لمس کند.
حاجی خلیل درهصوفی میگوید: من در سال1365ش در دهن رشقهی بهسود میدان وردک بودم، تازه آفتاب طلوع کرده بود چند فرد نظامی با پای پیاده از سمت دَلنه به طرف دهن رشقه آمدندگفتندکاروان استاد عبدالعلی مزاری آمدند که همراهان استاد مزاری، استاد عزیزالله شفق، استاد قرین، حیدر دهقان، وچند تن دیگر، جهت خاتمه بخشیدند جنگهای داخلی و ایجاد وحدت بین احزاب وگروهها سخت در تلاش بودند، تا این هیولا از جامعه رخت ببندد.
استادقرین استقلالیت عمل خویش را درقبال بیعدالتیهای حکام استبدادی عوض ننمود و آشکارا سیاستهای خویش را برای مردمش تشریح مینمود وبه پیمان خویش صادقانه وفادار و تا آخرین توان به آن پابندی داشت.
مسافرت ها
در خاطرات سیاسی رهبر شهید آمده، (من برای آقای قرین سفارش کردم یک پایگاه نظامی در شولگر و یک پایگاه در درهصوف درست کنید[6]. قرین، سرگرم فعالیتهای گوناگون سیاسی اجتماعی و نظامی در منطقه بود و درآن سال به خاطری بعضی از ضرورتها و مشکلات جبهه در سال1361ش به خارج از کشور سفر کرد وارد کشور ایران گردید و فعالیتهای سیاسی ایشان در خارج از کشور در میان مهاجرین و گروه های سیاسی و محافل فرهنگی بود.
بنا به گفتهی علی یاور حبیبی:( استاد قرین در قم با کمک افرادی همچون رهبر شهید استاد عبدالعلی مزاری، عزیزالله شفق، قربانی علی عرفانی، محمد ناطقی، صابری لعلی، یوسف واعظی، سیدحسین حسینی درهصوفی، آیت الله میرحسین صادقی ترکمنی(پروانی)،دفتر سازمان نصر در قم را فعال ساختند.
پس از یک سال اقامت در ایران، سپس باکاروان نظامی رهسپار وطن گردید، بار دیگر جهت سروسامان دادن جبهات تازه تشکیل دو باره درسال1365ش روانهی کشورا ایرانگردید، دربخش از خاطرات سیاسی رهبر شهید آمده، قرین درخواست تجهیز واکمالات قطعات وجزوتامهای تازه تشکیل را میکند[7].
هم گام با رهبرشهید
استاد قرین، در چندیم مرحله در سال های 1364،1365همگام با رهبر شهید سلاح وامکانات نظامی از ایران به افغانستان آرود در مرحله اخیر در سال 1367کاروان نظامی شهید مزاری از سوی استخبارات داکتر نجیب شناسایی شد که در این باره حاجی خلیل درهصوفی چنین میگوید:(کاروان نظامی شهید مزاری از سوی استخبارات دولت داکتر نجیب کشف تحت مراقبت و چندین بار مورد حملات هوایی و زمینی قرارگرفت. و در این حالت شایعه گم شدن و اسارت استاد شهید عبدالعلی مزاری بر سر زبانها افتاد و این وضع یک حالت سردرگمی آمیخته با وحشت و امیدواری را به وجود آورد، اینجا بود سر پرست کاروان زمین خورده را، استاد قرین به دوش گرفت تا به بامیان رساند).
کمین گاه چپچل
در 15حمل سال1364ه.ش مکتوب از جانب استاد شهید عبدالعلی مزاری، از شولگر به پایگاه نظامی سازمان نصر درهصوف مواصلت مینماید در آن مکتوب از استاد شیخ کاظم جعفری مسؤل سازمان تقاضایی کمک و همکاری را مینماید.
شیخ احکامالدین حکیمی میگوید: استادکاظم جعفری، استاد قرین را همراه50 نفر از چریکهای ورزیده به شولگر فرستاد، طبق پلان ونقشهای استاد شهیدمزاری درکوه استراتژیک البرز پسته وسد محکم ایجاد میکند، در یک فرصت مناسب بالای ولسوالی چمتال حمله نماید تا ولسوالی متذکره از تصرف نیروهای شوروی آزاد نماید.
آقای احمدی میگوید: بعد از مدتی قرین دو باره به درهصوف باز میگردد، اما متأسفانه در مسیر بازگشت در گذرگاه چپچل به کمین مخالفین مواجه و تعداد از همزرمان قرین شهید و زخمی میشود اسامی شهدای چپچل قرار ذیل اند:
ضابط غلام حسین، مهدوی، حمزه از بند نوامد، رجب بشیر از خواجه بلند بهسود، محسن گلوانسای، حاجی خلک، حیدر دهقان از مرکز درهصوف و… جام شهادت را نوشیدن سبکبالان به پرواز در آمدند[8].
قرین، از دیدگاه بزرگان
استاد عزیزالله شفق بهسودی میگوید: (قرین یکی ازجوانان تحصیل یافتهی کابل بود. اوجوان متعهد، مذهبی و دلسوز مردم بود و قریحة شعری و ذوقی سرشاری داشت گاهی در فراق یاران شعر میسرود، هم کاری نظامی و همکار فرهنگی میکرد. در رسایی مرگ رهبر شهید در مزارشریف شعر جانسوز سروده که متأسفانه در دسترس قرار نگرفت، قرین از یاوران نزدیک رهبر شهید بود).
محمدرضا ضیایی[9] چنین مینویسد: (قرین، در درهصوف با انگیزه و انرژی ویژهی که داشت به تعلیم وتربیت جوانان و مدافعان مردمی پرداخت و به پایگاه تربیتی و دفاعی سازمان نصر، شکوه و رونق خاص بخشیده بود. وهر صبح شام نه تنها اهالی پایگاه بلکه همسایههای دور دست و قریههای اطراف مردم صدا ونجواهای منظم قرین را میشنیدند).
استاد قرین برای رسیدن به هدف و برآوررده شدنآرمانهای مقدس و به پیروزی رساندن قیام ومقاومتهای مردمی از هیچ نوع فداکاری دریغ نکرد، خرد، بزرگی و فداکاریهای او سرمشق نسل فردا ماست.
حاج احمد احمدی[10] چنین مینویسد: دراجلاسمسئولان و فرماندهان گروههای جهادی در بامیان در تابستان ۱۳۶۸ش که تصمیم به تشکیلحزب وحدت اسلامی افغانستان گرفته شد، استاد قرین، درفعالیتهای سیاسی در کناررهبرشهید استاد عبدالعلی مزاری نقش مهم داشت. قرین، مرد جهاد، مبارزه، متعهد و آرام بود، او با لبان ملیح دوستانش را همراهی میکرد.
محمدعلی شجاعی[11] چنین میگوید: استاد قرین، در ایام جوانی اندیشه آزاد خواهی داشت وکارهای او الهام گرفته از رهبرشهید بود، وی از افراد تأثیر گذار و از رهبران فکری انقلابی در درهصوف به شمار میرفت. در دوران جهاد نقش مهم به سزایی داشت.
داکترمحمدعیسی رحیمی میگوید: قرین، بزرگترین پرچمدار آزادخواهی بود که عمر گران مایهاش را در راه جهاد وآزادی تا آخرین نفس وقف نمود.
محمدعلم جویا[12] چنین میگوید: آشنایی من با استاد قرین از سال 1359 ش شروع شد وتا آخر ادامه داشت و از نگاه اخلاق و رفاقت یک مجاهد متعهد و پاک بود، ازنگاه محیط خانوادگی به قول خودش با این که یک اشراف زاده بود، ولی سخت یک انسان متواضع ومبارز خود ساخته بود، تا امروز شخصیت خود ساختهای آن مجاهد پاک و راستین هرگز فراموشم نگردیده است. درآن زمان مجاهدان خود ساخته وپاک مانند قرین بسیارکم پیدا میشد.
یکی دیگر از ویژگیهای مرحوم قرین این بود که تا آخر مجاهد پاک ماند ومانند بسیاری از مجاهدان دیگر آلوده نگردید وهمچنان پاک از این دنیای فانی به سوی معبودش سفر کرد.
محمدعلم جویا نسبت به جدایی و دوری از ایشان تحت عنوان “قــریــن نــامــه” چنین شعر سروده است.
قـرین روح رنجــورم قــریـــنم دوای زخـم نـاسـورم قـریــــنم
انیـس روز و شب هـایی جـوانی بـه وقت نـالـه و شــورم قـریـنم
بـه یـاد روزگاران قـــــدیـمــی هـم اینـک خون دل خورم قرینم
از آن هنــگامه های مسـتی دل کـنون دورم کـنون دورم قرینم
فرستم پیک روح خویش سویت اگـر خود، در تـهِ گـورم قرینم
بود گـور من اکنون هجر میهن قـرین روح رنجـورم قـریــنم
به میـثاقی که بسـتی با وفا باش منم «جویایی» آن شـورم قرینم
دچار مریضی
استاد قرین، پس از تحولات انقلاب درکشور، عمر خود را وقف جهاد فیسبیلالله کرد، درجریان انقلاب سه تن از برادران استاد قرین، معلم سراج،حاجی طاهر ومحمدقاسم به شهادت رسیدند این حوادث بر روح و روان وی تأثیرمنفی نمود، ایشان مدتی دچار مریضی گردید در6 سنبله1389 به رحمت حق پیوست.
منابع:
- 1- کتاب پیشگامان دره صوف، اثر محمدنایب علی توسلی وعبدالمومن طلوع صفحه335جلد دوم تاریخ دره صوف
- 2- آقای حیدری مسؤل نشریهی تنظیم نسل نو هزاره مغل2005
- 3- حق شناس، دکترشیر احمد نصری دسایس و جنایات روس در افغانستان(از امیر دوستمحمدخان تا ببرک) تهران: ۱۳۶۳.
- 4- مصاحبة اختصاصی با عاشورعلی احمدی،کلانتر ناحیه 11شهرمزارشر یف8 : 1402
- 5- مصاحبة اختصاصی باغلام حیدر حیدری مسؤل نشریهی تنظیم نسل نو هزاره مغل،1403.
- 6- مصاحبة استاد عزیزالله شفق بهسودی، عضو شورای مرکزی ومسؤل کمیته سیاسی حزب وحدت اسلامی افغانستان
- 7- توسلی،طلوع دره صوف درگذر بحران تاریخ ص92-1399
- 8- عبدالمومن طلوع، مغولها هزاره، هزارستان- https://mogholha.blogfa.com
- 9- خاطرات سیاسی، رهبر شهید استاد عبدالعلی مزاریص130
- 10- محقق نویسنده وپژوهشگر، محمدرضاضیایی.
- 11- دوکتور محمدعیسی رحیمی، متخصص در شفاخانه صلیب سرخ ومسؤل کمیته سیاسی وفرهنگی حزب وحدت اسلامی افغانستان
- 12- حاجی خلیل دره صوفی، رئیس دفتر مرکزی ومعاون اجرایی حزب وحدت اسلامی افغانستان
- 13- شیخ احکام الدین حکیمی، مسؤل کمیته سیاسی وفرهنگی حزب وحدت اسلامی افغانستان
- 14- شجاع الدین طاهری
- 15- حاجی احمد احمدی دیبلومات سرقونسلگری افغانستان درمشهدایران.
- 16- جنرال پرافتخار، محمدعلی شجاعی.
- 17- جنرال خیرالله فهیمی
- 18- محمدعلم جویا مسؤل عمومی فرهنگی شمال حزب وحدت اسلامی افغانستان.
[1] – مسؤل نشریهی تنظیم نسل نو هزاره مغل2005
[2] – حق شناس، دکترشیر احمد نصری دسایس و جنایات روس در افغانستان (از امیر دوستمحمدخان تا ببرک) تهران: ۱۳۶۳.
[3] – مصاحبهی اختصاصی باغلام حیدر حیدری مسؤل نشریهی تنظیم نسل نو هزاره مغل،1403.
[4] – توسلی،طلوع دره صوف درگذر بحران تاریخ ص92-1399
[5] – عبدالمومن طلوع، مغولها هزاره، هزارستان- https://mogholha.blogfa.com
[6] – خاطرات سیاسی، رهبر شهید استاد عبدالعلی مزاری ص130
[7] – همان ص138
[8] – مصاحبهی اختصاصی با عاشورعلی احمدی،کلانتر ناحیه 11شهرمزارشر یف8 : 1402
[9] – محقق نویسنده وپژوهشگر، محمدرضاضیایی.
[10] – حاجی احمد احمدی دیبلومات سرقونسلگری افغانستان درمشهدایران.
[11] – جنرال پرافتخار، محمدعلی شجاعی.
[12] – محمدعلم جویا مسؤل عمومی فرهنگی شمال حزب وحدت اسلامی افغانستان.