البته به صورت جداگانه یعنی هر قوم را در قسمت مستقل در فیسبوک گذاشته بودم که ظاهرا مورد پسند قرار نگرفت اینک تمام اقوام ساکن در مالستان را می گذارم امید وارم که مورد استقبال و استفاده قرار بگیرد:
مقدمه
ثبت پشت نامه اقوام ساکن در یک منطقه، از باب شناسایی و شناخت نسب و عشیره، نیکو خواهد بود, چون شناختن اجداد و نیاکان، نا خود آگاه آدمی را به ارزشها و کمالات آن متمایل می سازد.
مطالب ذیل به صورت تحقیق میدانی و بعضا نقل قول های می باشد از کتاب های کهن و قدیمی که متأسفانه بنده اسامی آن را از برده ام، اگر توفیق یارییم نماید، اسامی آن کتاب ها را در پاورقی همین پشت نامه خواهم نوشت. انشاألله.
در مالستان اقوام ذیل ساکنند:
1-مکنگ، ( به عبارتی ماه و کنگ ) که ماه زن کنگ بوده است 2-کلان زایده، 3-خردکزایده، 4-ملکی، 5-مرتی، 6-باسی، 7-میراحمد، 8-میرآدینه، 9-غریب (حاجی)، 10-دالیه 12- بٌزرًوگ.
(به قولی تاور؛ چهارشنبه؛ داله و بزروگ از اقوام مالستان نمیباشند. بنده در تإیید این قول اطلاعاتی به دست نیاوردم .)
که از مکنگ 2 فرزند مانده است به نام های: سنجر، ایجیل.
فرزندان سنجر:
1-شهسوار، 2-خدمت، 3-وکیلدار، 4-پائین.
فرزندان ایجیل:
1-میله، 2-ودک، 3-بابلی، 4-غلمک، 5-تیگودر، 6-کچو. (1)
مکنگ، حاجی، حیدر، پشتو، پسران فولادا ( به عبارتی جمال) میباشد. که فو لادا و گگره برادرند.
البته بعضی ها، عمداً و یا به علت عدم اطلاعات کافی، فولادا را با دایفلاد اشتباه گرفته اند، در حالیکه دایفلاد از جمله ی دایها است و هیچگونه ربطی به فولادا ندارد.
فرزندان شهسوار:
1-شادی، 2-امیرخان (مشهور به دلخان)
فرزندان خدمت:
به روایتی: 1-فقیر، 2-شیری، 3-بوچه، 4-ممک، 5-خلیل(گدامحمد) (2)
به روایت دیگر: 1-دولت، 2-شیری، 3-فقیر 4-بهسودی، 5 – خانوار ارباب علی شیر. (3)
فرزندان شادی:
1-دلجم، 2-مشکعلی، 3-جمعه، 4-پاینده. که شادی و دلخان پدر بزرگ برادران ولنگگ میباشد و از فرزندان شهسوار.
البته قبر بابابزرگ مالستان (سعدیقبر) و به عبارتی مالستان در سر کوتل گرگگ واقع در سرآب مارخانه و مرتی و بلاغه، در غرب کوتل مزار میباشد که در قدیم پیمانگاه مردم مالستان در آنجا بوده است. (4)
فرزندان تگودر:
1-غلام علی مهتر(لالی) 2-خداداد (عبداللهخیلی)3- نورالله (زاهدخیلی.)
فرزندان لالی: 1-محتاط 2-غلمی 3-غلیمهتر 4- درعلی ( پدرشوقعلی.)
فرزندان محتاط:
1-محمدکریم 2-حسن.
فرزندان محمدکریم:
1-محمدعظیم 2-محسین 3-محمطاهر 4-شفاءعلی.
فرزندان حسن:
1- علیبخش 2- کریمبخش.
فرزندان علی بخش:
1- سلمان 2- جمعهخان.
از کریم بخش فرزندی نمانده است.
فرزندان محمدعظیم:
1- اسلم 2- علم 3-ناصر 4- محمد.
فرزندان محسین:
1- حسین 2- عبدول .
فرزندان محمدطاهر:
1- علیجان 2- جانعلی 3- خانعلی 4- حسینعلی 5- سلطانعلی 6- محمدعلی.
فرزندان شفاءعلی:
1- جمعهخان 2- سلطانعلی. (5)
فرزندان خداداد:
1- ارباب عبدالله 2 – نورالله.
فرزندان ارباب عبدالله :
1-ارباب شریف) فرزندانش هریک: عبدالرحیم “محمدعلی”محمدیونس” علیمدد.
2- رفیق) فرزندانش : ظاهر” صابر .
3- قریه دار باقر) فرزندانش:عوض” عزیزالله” ابراهیم” موسی.
4_جمعه) فرزندانش: ابراهیم” علی صفر.
5_محمد جان) فرزندانش: صادق” حسین” محمد عیسی” موسی خان.
6-موسی) فرزندانش: چمن شاه ” شاه چمن” گلچمن” حمیدالله.
7- ارباب.یوسف)فرزندانش : نادرعلی” سعیدقدم .
8- محمد حسین) غفور” جمعه خان.
فرزندان غولی: میرزا باقر” حاجی غفور.
نورالله برادر ارباب عبدالله یک فرزند دارد بنام حاجی اسلم.
فرزندان حاج اسلم: ابراهیم از زن اول و نادر ” موسی ” از زن دوم و ظاهر و قادر از زن سوم ( خواهر حاجی میرافغان )
فرزندان عبدالرحیم فرزند ارباب شریف: داوودعلی ” رمضان” حسن علی” مهدی. ( از زبان کربلایی موسی خان فرزند محمد جان فرزند ارباب عبدالله فرزند خداداد فرزند تگدر و جلیل احمد فرزند چمن شاه فرزند موسی فرزند ارباب عبدالله.)
فرزندان شوق علی:
۱- جانعلی ۲- نظرعلی ۳- زوارشاه.
( از زبان حیات الهه سعیدی )
زنان گگره ( اقوام که از طریق سه تا همسرش به گگره وصل می شود)
1-ملکی ماه، 2-مرتی ماه، 3-باسی ماه.
فرزندان ملکی آغه:
1-کلانزایده، 2-خردکزایده، 3-میرآدینه، 4-غیبی، 5-سوطی، 6-خاکی، به روایتی( ملکشاه) نامی هم بوده است.
از کلان زایده فرزندی نمانده است چون در اول جوانی قبل از ازدواج به دست برادر کوچکش خردکزایده در یک نبرد قهرمانانه کشته میشود.
فرزندان خردگ زایده:
1-جرسخو (جرسخان)، 2-بنیادخو (بنیادخان، اولین شهید خطهی خونین مالستان در زمان حکومت عبدالرحمان بنا به دستور شخص آن غاصب به علت سپچی از امرش) 3-علی گوهرخان.
فرزندان بنیادخو یا بنیادخان:
1-کفتان علی خان، 2-حسنعلی خان، 3-اسودعلی خان.
فرزندان علی گوهرخان:
1-نًوده 2- خانمیرزا 3- خانسلطو 4- خان باونی 5- خانبکله 6- خانابغه.(6)
اما اینکه از جرسخو فرزندی مانده است یا نه اطلاعاتی بدست ندارم.
فرزندان مرتیآغه(مریدی، مرواری):
1-پشگر، 2-چاکر، 3-دوران، 4-کوکر.
فرزندان باسیآغه:
1-شاه ولی، 2-میری، 3-خوجه ولی، 4-قندی، 5-خنجر. (7)
فرزتدان میرآدینه :
1-میراحمد، 2-پیرمحمد، 3-دائم علی.
فرزندان حاجی و به عبارتی غریب :
1-توکّل، 2-آلی، 3-میترو، 4-غالی. (
در کل خانوارهای که مربوط به گگره است به قرار ذیل میباشد:
خانوار صفرقلیسلطان:
1- کلبعلی، 2-کلبحسین خان (ازمادراول) 3-محمدرضا خان، 4-نظرعلی خان(ازمادردوم) 5-سلطانعلی، 6- مردان (از مادرسوم)
خانوار محمد مرادخان مشهور به چوپانی :
1-صفرقلیخان، 2بوانی(ازمادراول) 3-کلبعلی خان(ازمادرسوم)
خانوار سلطانعلی:
1-چوپانی، 2-سکک( ازمادراول) 3-عنایت خان، 4-نظرخان(ازمادردوم)
خانوار میراحمد:
1-پیوندسلطان ، 2-خوشحال سلطان، 3-سیاکک، 4-شاده، 5-شاه بیک، 6-نوره، 7-آئین، 8-چیگوشی.
خانوار میرآدینه:
1-میراحمد، 2-پیراحمد، 3-دائمعلی.(9)
میرآدینه، سوطی، خاکی، غیبی، ملکشاه(فرزندان ملکیآغه میباشد) یکی از فرزندان خاکی ، جوک بوده است که فرزندان جوک در لعلچک مالستان ساکن هستند و دارای پنچ خانوار میباشد که عبارتند از:
1-خانوار گردی، 2-خانوارسیدک، 3-خانوار آشور محمد، 4-خانوار پنجی 5-خانوار کربلای کلان.(10)
آشور محمد را سه فرزند بوده است بنام های:
1-علیمدد 2- محمد 3- رجب.
فرزندان علیمدد:
1- غلام حسین 2- کلبی حسین 3- نظر
فرزندان غلامحسین:
1- علیشفا زوار 2- قمبر 3- محمدرضا.
فرزند کلبیحسین:
ایشان یک فرزند داشته است بنام شاهحسین .
فرزندان نظر:
1- شیخ علی احمد 2- زورشاه 3- محمدعلی.
فرزند محمد:
ایشان یک فرزند داشته است بنام مراد که پدر مرحوم کربلای غلام حیدر میباشد.
فرزندان رجب:
1- علی بخش 2- قربان 3- خدابخش 5- حسن 6- قاسم 7- نجف. (11)
فرزندان باسیآغه :
1-شاهولی، 2-میری، 3-خوجه ولی، 4-قندی، 5- خنجر
فرزاندان مرتی یا مریدی و یا مروارید آغه :
1-پشگر،2- چاکر،3- دوران،4- لوگر.
که این چهارده شخص از فرزندان ملکی ماه و باسی ماه و مرتی ماه در واقع فرزندان گگرهبای میباشد که گگره و فولادا (به عبارتی جمال) برادر است و از پسران دورهبای میباشد و دورهبای فرزند قبر و قبر فرزند سعدقبر(یعنی مالستان) میباشد.(12)
نتیجه
بنا بر این فرزندان سعدقبر: « فولادا » (که بعضی تاریخ نویسان« فولادا » را با « دایفولاد » به اشتباه و یا از روی عمد گرفته است.) عبارتند از:
1-اجرستان، 2-سلطان محمد(زولی)، 3-ارزگان. 4- ساده قبر.5-گگره 6- مکنگ.
که سعدقبر یا همان فولادا, ازفرزندان لاهورخان ( پاکستان ) میباشد ولاهورخان نسب اش به جابرابن عبدالله انصاری, به ترتیب ذیل میرسد:
سعدقبر, بن لاهورخان، بن میوه کاهی، بن تولیخان، بن عبدالعزیرخان، بن طائبخان، بن سالوث، بن سرخان بن مقدّم،بن مختار، بن قدرتخان، بن منصورخان، بن اصغر، بن حمید، بن محمود، بن طاهربن مظفّر، بن ارقت، بن مجیب، بن حداد ، بن سهل ،بن حمیدخان، بن یوش، بن صفر، بن یونس، بن هرنوح، بن رشید، بن هزاره خان، بن محمودخان، بن ناصر، بن خراد، بن نظیر، بن جابرابن عبدالله انصاری (رحمت الله علیه) اولین زائیرحرم امام حسین(علیه السلام) ویارانش درکربلای معلی. وازشیعیان خالص علی ابن ابیطالب (علیهالسلام) (ازدست نوشتهی حاج شیخ بوستانعلی فصیحی پشین)
ماجراها
هجرت بخشک متر
یکی از فرزندان ودک, بخشک متر است که با 9 فرزندش در زمان حکومت عبدالرحمن و یا پدرش از قریه قوبی ورده( مکنگ) منطقه را ترک مینماید که بنا به نقل مرحوم دادمحمد فرزند آشور محمد فرزند قربانعلی فرزند خدانظر فرزند خدابخش فرزند بخشک متر فرزند ودک (که حدود یکصد سال سن داشت بنده اورا در مشهد مقدس زیارت نمودم) جریان مهاجرت بخشک متر را این گونه شرح داد که: سالها بین خردک زایده و بخشک متر نزاع و خصومت بوده است لذا , بزرگان جاغوری می آیند بین این دوتا بزرگ قوم این گونه مصالحه مینمایند که یکی از دو طرف باید دختر به طرف دیگر بدهد تا از برکت این وصلت نزاع خاتمه پیداکند از آنجایکه بخشک متر آدم خیلی ننگی بوده است به خردکزایده دختر نمی دهد و دختر میگیرد, و تمام مایملک شان را گله عروس میدهد و خودش شبانه با 9 فرزندش منطقه را ترک می کند و در قره باغ غزنی ساکن میشوند و از آنجا هم متفرق میشوند که یکی از فرزندانش بنام خدانظر در قره باغ غزنی ماندگار می شود و فرزندان خدانظر بنام های دادمحمد و عوض و جان محمد و سلطان محمد در جاغوری و قره باغ و مشهد مقدس می باشند و زمین های کشاورزی بخشک متر را در مکنک پدر مرحوم حاج رئیس متصرف می شود.(14)
(قتل غلامعلی مهتر)
«به روایتی غلامعلی مهتر(لالی) در یک مجلس بنابهتحریک شاهسوار(شادی) به دست چلیم داری با خنجر به قتل میرسد بعد از آن فرزند لالی مهتر اسپاش را سوار میشود بعد از چندین جولان در پای جولگه و لاغرجوی برمیگردد علاوه بر قاتل و محرّک قتل و چند فرد که مسبب قتل بوده است به قتل میرساند». (15)
ماجرای (با سوکته)
« تگودر را دختری هم بوده است که شوهرش از اجرستان بوده که دوازده فرزندی جنگجو و سوارکار و باتور داشته است که روزی باسوکته در منزل پدرش مهمان میشد میرود در سربام که “سنگ بریشد” میبیند سر کوتل غوجور دارند قلعه میسازند سئوال میکند این قلعه از کیست؟ میگویند ازخردکزایده که بازور و تغیانگری میخواهد این جا قلعه بسازد، میگوید همان لحظه باسوکته قاصدی به فرزاندانش میفرستد که فورا بیایند در قچنگتو مکنگ نصف های شب فرزندانش خویش را میرسانند و شبا نه بنا به دستور مادرش آن قلعه را بگونهی ویران میکند که هیچ اثری بجای نمیگذارد، فردایش وقتیکه خردکزایده از راه میرسد میبیند قلعهی وجود ندارد! قضیه را سئوال میکند بعد از فهمیدن ماجرا با کارگرانش میگوید با این قوم نمیشود در افتاد چون این کاری دخترش بود وای از آن زمان که پسرانش دست به کار شوند لذا، از ساختن قلعه منصرف میشود.(16)
ماجرای متواری شدن سه برادر از خانوار اغک( آغنظر)
خانوار آغنظر معروف به (اغک) در سرقچونگتوی مکنک در منطقه (قوبی) زندگی میکنند که در حدود یکصد سال قبل سه برادر بنامهای 1- غلام حسن 2- عبدالحسین 3- علی حسن، از این خانواده تی یک برنامهی از قبل طرح ریزی شده،(که در آخر نگاشته خواهد شد) متواری میشوند.
از غلامحسن یک قرزند بنام چمن مانده است و از ایشان چهار فرزند بنامهای: علیرضا، موسی، حسن رضا و حسینعلی، باقی مانده است.
از عبدالحسین شش قرزند بنامهای: غلامنبی، محمدامان، محمد، محمدجمعه، علیجان و غلام حیدر، بجا مانده است
از علی حسن دو فرزند بنامهای : حسنعلی و برات، مانده است.
از فرزندان عبدالحسین فقط سه فرزند زنده است بنامهای: محمد جمعه، علیجان و غلام حیدر که محمد جمعه و علیجان در ولایت هرات ساکنند و غلام حیدر که دارای شش فرزند است، فعلا در جمهوری اسلامی ایران آستان اصفهان زندگی میکنند.
ماجرا
دختری از برادران (اغک) برای اینکه عموهای شان را بخاطر تصاحب زمینهای شان متواری کند نقشهی طرح میکند که یک عدد (چبچور) را در سقف خانه این سه برادر پنهان کند و سپس در قریه اعلان کند که (چبچور) اش گُم شده است و یکی از این سه برادر و قتیکه در منزل میآید متوجه میشود که (چبچور) در سقف خانه جاه سازی شده است، با برادران اش قضیه را میگوید و برای اینکه بعنوان دزد معرفی نشوند و در منطقه به عنوان (قلوغی) شناخته نشوند، شبانه سه برادر منطقه را ترک میکنند. بعد از سالها علیحسن در منطقه بر میگردد ولی مورد تحدید قرار میگیرد و دو باره زادگاهاش را ترک میکند که فعلا دو عدد درخت تنومند که دست نشانده آن سه برادر میباشد در منطقه موجود است..(17)
ماجرای آوردن( بزروگ) در مالستان
از بزرگان دهن به دهن چنین نقل شده است که مالستان در تی مسافرتی که به سمت غرب منطقه مالستان داشته است به پسربچه برمیخورد که خیلی کوچک بوده است به اندازه که او را بین (توبرهی) که موقع دادن {جو} به اسپ استفاده میشود، میگذارد و در مالستان میآورد و سرپرستی شان را به (باسیماه) واگذار مینماید.
با سرپرستی (باسیماه) بزروگ جوان میشود و به او زن میدهد و منطقه (نیزار) را که واقعا نیزار بوده است به او واگذار میکند تا برای زراعت و بهره برداری آماده نماید که ایشان با پشت کار که داشته، نیزار را برای زرع و کشاورزی آماده میکند و همانجا ماندگار میشود که او دارای دو فرزند بنامهای:
1-چولپوش 2- میرخوش، میشود از چولپوش دو فرزند مانده است بنامهای: 1- دادعلی 2- سیری و از دادعلی دو فرزند است بنام های: 1- نبی 2- میرعلی و از سیری سه فرزند است بنامهای: 1- شفا 2- جمعه 3- حسین .
از میرخوش چهار فرزند مانده است بنامهای: 1- آلی 2- آتا 3- اکبر 4- کریم. فعلا از فرزندان (بزروگ) تقریبا هشتاد خانواده در مناطق چون: اجرستان، غوغه جاغوری، قوره ، میرادینه( که سَیْ بزروگ یا لوره رضاقولی) فعلا در منطقه میرادینه، معروف است و سراب لعلچک. ساکن هستند و مردمان مقاویم و سخت کوش میباشند که سردار رشید اسلام شهید بوستانعلی مجاهید و انجنیر سلمان سادقی و مرحوم انجنیر موءیّد از همین قوم هستند.(18)
رمز مهمان نوازی
اگر در منزل یکی از بزرگان و خوانین مالستان مهمان می آمد؛ جناب میزبان نوع پذیرایی از مهمان را به همسرش اینگونه میفهماند:
در ضمن صحبت خان صاحب با مهمان؛ خانماش از جای که مهمان متوجه نمیشد شوهرش را زیر نظر داشت و اگر شوهر فرق سرش را میخواراند؛ خانم میفهمید که مهمان به نان (چاشت یا شام) نمی نشیند، باید با چایی پذیرایی شود، فورا چای و شرینی آماده مینمود.
ولی، اگر مرد خانه، دست به سبیلاش میکشید خانم میفهمید که مهمان محترم برای غذایی معمولی ماندگار است و لذا، باغذایی اندکی از مهمان پذیرایی میشد.
اما اگر، مرد خانه دست به ریش مبارگاش میکشید، زن میفهمید که مهمان فردی مهم و یا دوست صمیمی شوهراش است که باید، باغذای خوب و عالی پذیرایی شود، در غیراین صورت ریش جناب خان، حرمتاش از بین میرود.
رمز جوانمردی و اعتماد
در بین مردم مالستان شریف، ریش سفیدان و اربابان آنگونه حرمت داشتد که اگر در منازعهی ضمانت لازم میشد، لازم نبود خط نویسی صورت بگرد، همین که کلان منطقه یک تار از سبیل اش را به طرف میداد( بعنوان تضمین در اجرایی فیصله و عدم سر پیچی از توافق دو طرف منازعه) کافی بود و دیگر مردم آن منطقه حرفی نداشت و باکمال اطمینان مسئله را مختومه میدانست. (19)
از گگره به بعد این قول هم است
گگره بن دوره، بن دوره بای، بن قبرتو، بن ساده قبر، بن لاهور خان، بن میوه کاهی، بن تولی خان، بن عبدالعزیر خان، بن طائب خان، بن سالوث، بن سرخان بن مقدّم، بن مختار، بن قدرت خان، بن منصور خان، بن اصغر، بن حمید، بن محمود، بن طاهر بن مظفّر، بن ارقت، بن مجیب، بن حداد، بن سهل، بن حمید خان، بن یوش، بن صفر، بن یونس، بن هرنوح، بن رشید، بن هزاره خان، بن محمود خان، بن ناصر، بن خراد، بن نظیر، بن جابر ابن عبدالله انصاری (رحمت الله علیه) اولین زائیر حرم امام حسین(علیه السلام) و یارانش در کربلا معلی. و از شیعیان خاص علی ابن ابیطالب (علیه السلام) (20)
پاورقیها:
1 -از زبان شیخ صفرعلی فرزند دادمحمد فرزند آشورمحمد فرزند قربانعلی فرزندخدانظر فرزند بخشکمتر.
2- از زبان جمعهخان فرزند میرجانعلی.
3-از دست نوشتهی شیخ سلیم شاه یاری و محمدعیسی خلیلی(مجاهد) از قچنگتو و از دست نوشته حاجی زوار که فعلا به دست شیخ قدم شاه بصیراست.
4- از زبان شیخ قمبر نهضت و شیخ عقیل مبلٌغ.
5- از زبان جانعلی رضایی فرزند محمد امان از کندلی.
6- از دست نوشتهی حاج شیخ بوستانعلی فصیحی فرزند غلام محمد. (بُغرا)
7- از زبان محمد علی شجاعی فرزند قنبر از پل حاجی.
8- از دست نوشتهی حاج شیخ بوستانعلی فصیحی(پشین)
9- از زبان حاجی علی شاه فرزند اسماعیل فرزند ایوب (ازخانوار گردی)
10- از زبان محمدعیسی خان فرزند حیدر و حسینعلی و دگروال حاج خانعلی کریمی فرزندان مرحوم ملامحمدطاهر و حاج سلیم فرزند موئیب علی از غیغانتو .
11- از دست نوشتهی حاج شیخ بوستانعلی فصیحی (پشین)
12- همان. که این دست نوشته سالها قبل در دفتر حزب وحدت اسلامی افغانستان در مشهد مقدس بنا به در خواست جناب حاج آقای فصیحی توسط تایپست دفتر جناب حاج آقای شیخ موسی صادقی از غیغانتوی مالستان تایپ گردیده است و یک نسخه ی آن بدست بنده میباشد.
13- از زبان دادمحمد فرزند آشور محمد که از دادمحمد سه فرزند بنام های شیخ صفر, جمعه خان, محمدعلی, مانده است
14- از زبان شیخ قنبرنهضت.
15- از زبان حاج موسی رضایی فرزند حسن باشنده قچنگتوی مکنگ.
16- از زبان اسحاقعلی فرزند سلمان و اسحاقعلی فرزند اسلم باشنده قچونگتوی مکنگ
17- از زبان علی خان فرزند حسین فرزند شفا فرزند جمعه فرزند سِرَی
18- ریش سفیدان منطقه.