تاريخ نشان ميدهد كه در اين سرزمين بيش از پنج هزار سال پيش انسان ميزيسته است. اين سرزمين در عين اينكه طبيعتي است زيبا و سحر انگيز رازهاي زيادي را در خود نهفته دارد. از زندگي ضحاك ماردوش و كاوهي آهنگر تا زندگي عابدان بودايي و ساخت هزاران مجسمه ايستاده و نشسته و خوابيده. از حمله لشكريان مسلمان تا هجوم نيروهاي چنگيز خان و بالاخره حملات وحشيانهي طالبان كه تمامي مجسمه هاي اين درهي اسرار آميز را نابود كردند. اين دره كلسيوني از آثار بودايي است.

در دو طرف دره هزاران مغاره وجود دارد كه روحانيون بودايي در آن به تدريس و عبادت مشغول بودهاند. هزاران مهندس و معمار و هنرمند به ساختن غارها و مجسمههايي مشغول بودهاند كه امروز بشريت را به حيرت مياندازند. زيبايي طبيعي درهي باميان، آسمان آبي و صاف، در اين آسمان ستارگان شبانه ميدرخشند گو اينكه همسايه كهكشانها و ستارگان هستي. درياچههاي طبيعي با آب زلال و شيرين، شرشر آب رودخانهها، چه چه بلبلان و صداي دلنواز پرندگان كوهساران اين سرزمين باشندهاش را به وجد ميآورد. درهي باميان بين دو سلسله كوه هندوكش و بابا قرار دارد. كوههاي هندوكش كه از شمال شرق افغانستان آغاز شده به امتداد جنوب غربي تداوم پيدا كرده، درهي باميان را در حصار خودش قرار داده و مجسمه هاي شاهمامه(35متري) و صلصال(53متري) را در دل خودش قرار داده است. كوههاي هندوكش در شمال درهي باميان واقع است. اين كوهها در بندامير در غرب باميان به آخر ميرسد. اما كوههاي بابا در جنوب دره باميان كه از شرق اين دره آغاز شده است. ادامه دارد و به موازات كوههاي هندوكش به طرف جنوب غرب افغانستان بيش از دو صد كيلومتر پيش ميرود. در اين دره سه تمدن به تكامل رسيده و محو شده كه امروز آثار آن به جاي مانده است.
تمدن محلي و مردم افغانستان كه شهر و قصر ضحاك در ابتداي دره، آثارش همچنان باقي است. وقتي بركوه بلندي در شش پل كه ابتداي دره باميان است به سمت چپ بالا ميروي نفس نفس زنان ميتواني وارد قصري شوي كه از بام آن منظرههاي زياد و زيبايي را در داخل دره تماشاكني. اين شهر قصري است در دل كوهستانهاي بيانتها. در كنار اين قصر دره به طرف كوه بابا چنان پيش رفته كه در نهايت به برفهاي دائمي خود را ميرساند. اين دره به نام درهي آهنگران مشهور است. روزي و روزگاري در اين قصر، ضحاك زندگي ميكرده است و دو مار بر دو شانهي او سوار بودهاند، خوراك اين مارها مغز انسان بوده، ناگزير هر روز مردم دره يك آدم را به قصر ميآورده تا مغز آن را به مارهايي بدهد كه بر شانههاي شاه بوده، اين گونه ميگذشت تا اينكه كاوه آهنگر كه پهلواني نامي بود مردم را نگذاشت كه ديگر كسي را براي اينكه مغزش را به مارها بدهند برود و با سربازان شاه نبرد كرد. بالاخره كاوهي آهنگر پيروز شد. مارها از گرسنگي مغز ضحاك را خوردند.
آثار شهر ديگري در اين دره باقي است كه آن را چنگيزخان هنگام حمله به اين سرزمين خراب كرده است. نام اين شهر «شهر غلغله» است. چنگيز اين شهر را به انتقام كشته شدن نوهاش كاملا خراب كرده و مردم آن را هم تماما از بين برد.
تمدن ديگري كه در اين دره پاگرفت و به كمال رسيد، تمدن بودايي بود. اين تمدن، قرنها بر اين سرزمين گسترش يافت و نمونههاي آن مجسمههايي است كه در باميان ساخته شدهاند. تمدن بودايي از قرن اول ميلادي شروع و تا قرن هفتم دوام كرد. تمدن ديگري كه در اين دره از خود نمود نشان داد تمدن اسلامي بود. تمدن اسلامي در عصر شاهان غوري ايجاد شد و در زمان حمله چنگيز از بين رفت.
در اين دره اسراري از انسانهايي كه قبل از ما زندگي ميكرده است نهفته مانده كه اميد است روزي گاوشگران و محققان آن را كشف كنند. من دو سال در دانشگاه باميان تاريخ و جامعه شناسي تدريس كردم. اين زماني بود كه تازه طالبان سقوط كرده بودند. اكثر درهها و مغارههاي اين شهر را از نزديك ديدهام.
وقتي دره آهنگران ميروي گويي كاوه آهنگر هنوز زنده است و با ضحاك مار دوش شاه ستمگر در حال مبارزه است. وقتي داخل مغارهها هستي احساس ميكني كه هنوز راهبان بودايي در حال عبادت و تدريس هستند. شبها وقتي در دره باميان باشي احساس ميكني كه هنوز فانوسها با نورهاي آبي رنگش تمام غارها را روش كردهاند و عابدان در حال عبادتند.
وقتي بند امير ميروي باز هم احساس ميكني كه علاوه بر زيبايي اين بند و آب نيلگونش، افسانههاي آن در ذهنت به تصوير كشيده ميشوند.
گويي كه علي هنوز ايستاده است و بند را ميسازد تا بعد از اين، محصول مردم را سيل نبرد. او پنير در دست بند پنير را ميسازد و به قنبر غلامش ميگويد كه تو بند ديگر را بساز تا مردم از هجوم آب مصون بمانند. اين بند كه حدود شش درياچه طبيعي است، يكي از زيباترين منظرههاي طبيعي در منطقه را خلق کرده است. وقتي من اين بند را از نزديك ديدم خيلي احساس شگفت انگيزي داشتم.
صبح يك روز آفتابي بود، با دانشجويانم از شهر باميان به طرف بند امير حركت كرديم. چند استاد ديگر هم بودند. برخي استادان زمين شناس و يك استاد زيست شناس و يك استاد مهندسي زراعت خوانده بود. منم كه تاريخ و جامعه شناسي خوانده بودم. با ميني بوس رفتيم. جايتان خالي در مسير راه خيلي خوش گذشت، هر كسي با بغل دستياش كپ ميزد. ساعت هشت صبح به قرغنهتو رسيديم، قيماق قرغنهتو معروف است. ايستاديم و صبحانه را در رستوراني با چای و نان و قیماق خورديم. قيماق قرغنهتو مانند نان پركي بود. خيلي خوش مزه وقتي قيماق را داخل نان ميگذاشتيم و ميخورديم و به دنبالش يك شوب چاي خيلي لذت بخش بود. جاده خاکی بود، ساعت ده به بند امير رسيديم. اما در ابتداي اين بند در كنار جاده خامه موتري را ديديم كه ماين به جاي مانده از دوره طالبان آن را با تمام مسافرينش از بين برده بود. خيلي متاثر شديم كه تا هنوز خاطرهاش در ذهنم باقي است. باز هم جايتان خالي يك روز در بند امير مانديم و تمام دره را قدم زديم، قايق سوار شديم و روي آبهاي نيگون آن حركت كرديم. هنوز كه اين متن را مينويسم و هشت سال از آن روزها گذشته، يكي از بهترين خاطراتم اين دو سال زندگي در شهر باميان بود. باميان مردمي آرام، نيك و مهمان نواز و خوش برخورد دارد. مردم باميان چنان مردم خوبند كه به خوبي آنان مردم كمي را ميتوان يافت. خاطرات دوستي من با اين مردم هرگز فراموش نخواهد شد. والي اين ولايت در زمان نوشتن این متن یک زن است. بر خلاف ديگر مناطق افغانستان كه زن را موجودي پست ميداند و به آن اجازه درس خواندن و كار در ادارات دولتي نميدهند اما در باميان زنان دوشادوش مردان كار ميكنند. بيشتر محصول مردم باميان روغن و محصولات حيواني، كچالو و چوب درختان چنار است. گر چه كه زردآلوي كهمرد اين ولايت شهرت جهاني دارد. اين سرزمين چون مرتفع و كوهستاني است محصولات زراعتي كمي دارد. البته در بهار و تابستان مردم مالداري ميكنند، كه نتيجهاش توليد گوشت و لبنيات است. اكثر مردم باميان هزاره و از نژاد ترك هستند. اما درشرق و مركز باميان مردم تاجيك نیز حضور دارند، مردمی خوش برخورد و تعارفی هستند.
پشتون هم در شرق باميان زندگي مي كنند كه از شرق افغانستان به اين منطقه آمده اند. پشتونها از شينوار آمده.
مردم باميان به اعتقاداتشان پايبند و مراسم عباديشان را همواره انجام ميدهند. اكنون در اين منطقه نيروهاي نظامي نيوزلند حاكمند و امنيت آن را به عهده دارند. در طول سالهاي جنگ داخلي مردم باميان در جنگهاي تهاجمي شركت نداشتهاند. صرفا در قبال تجاوز اگر توان داشته از خود دفاع كردهاند. بعد از اينكه طالبان سقوط كردند. مردم باميان كه مهاجر شده بودند برگشتند و تا هنوز يك نفر از نيروهاي نظامي خارجي در باميان كشته نشده است. اما با تمام اينها، طالبان در مسير باميان به كابل جاده را سد ميكنند گاهي مسافران بامياني را ميكشند. امسال كه من كابل بودم، در مسير دره باميان طالبان در يك ماه بيش از 32 نفر را سربريدند كه 12 نفر از مردم نيك باميان بودند. دانشگاه باميان خواهر خوانده دانشگاه دولتي كاليفورنياي آمريكا است.
دانشگاه بامیان هم اکنون از نظر سطح درسی جزو برترینهای افغانستان است، چرا که استادان تحصیل کرده خارج از افغانستان دارند.
علی اکبر فیاض