تبلیغات
18 میزان 1404 07:33:10

بامیان سرزمین راز ها

تاريخ نشان مي‏دهد كه در اين سرزمين بيش از پنج هزار سال پيش انسان مي‏زيسته است. اين سرزمين در عين اينكه طبيعتي است زيبا و سحر انگيز رازهاي زيادي را در خود نهفته دارد. از زندگي ضحاك ماردوش و كاوه‏ي آهنگر تا زندگي عابدان بودايي و ساخت هزاران مجسمه ايستاده و نشسته و خوابيده. از حمله لشكريان مسلمان‌ تا هجوم نيروهاي چنگيز خان و بالاخره حملات وحشيانه‏ي طالبان كه تمامي مجسمه هاي اين دره‏ي اسرار آميز را نابود كردند. اين دره كلسيوني از آثار بودايي است.

در دو طرف دره هزاران مغاره‏ وجود دارد كه روحانيون بودايي در آن به تدريس و عبادت مشغول بوده‏اند. هزاران مهندس و معمار و هنرمند به ساختن غارها و مجسمه‏هايي مشغول بوده‏اند كه امروز بشريت را به حيرت مي‏اندازند. زيبايي طبيعي دره‏ي باميان، آسمان آبي و صاف، در اين آسمان ستارگان شبانه مي‏درخشند گو اينكه همسايه كهكشانها و ستارگان هستي. درياچه‏هاي طبيعي با آب زلال و شيرين، شرشر آب رودخانه‏ها، چه چه بلبلان و صداي دلنواز پرندگان كوهساران اين سرزمين باشنده‏اش را به وجد مي‏آورد. دره‏ي باميان بين دو سلسله كوه هندوكش و بابا قرار دارد. كوههاي هندوكش كه از شمال شرق افغانستان آغاز شده به امتداد جنوب غربي تداوم پيدا كرده، دره‏ي باميان را در حصار خودش قرار داده و مجسمه هاي شاه‏مامه(35متري) و صلصال(53متري) را در دل خودش قرار داده است. كوههاي هندوكش در شمال دره‏ي باميان واقع است. اين كوهها در بندامير در غرب باميان به آخر مي‏رسد. اما كوههاي بابا در جنوب دره باميان كه از شرق اين دره آغاز شده است. ادامه دارد و به موازات كوههاي هندوكش به طرف جنوب غرب افغانستان بيش از دو صد كيلومتر پيش مي‏رود. در اين دره سه تمدن به تكامل رسيده و محو شده كه امروز آثار آن به جاي مانده است.

تمدن محلي و مردم افغانستان كه شهر و قصر ضحاك در ابتداي دره، آثارش همچنان باقي است. وقتي بركوه بلندي در شش پل كه ابتداي دره باميان است به سمت چپ بالا مي‏روي نفس نفس زنان مي‏تواني وارد قصري شوي كه از بام آن منظره‏هاي زياد و زيبايي را در داخل دره تماشاكني. اين شهر قصري است در دل كوهستانهاي بي‏انتها. در كنار اين قصر دره‏ به طرف كوه بابا چنان پيش رفته كه در نهايت به برف‏هاي دائمي خود را مي‏رساند. اين دره به نام دره‏ي آهنگران مشهور است. روزي و روزگاري در اين قصر، ضحاك زندگي مي‏كرده است و دو مار بر دو شانه‏ي او سوار بوده‏اند، خوراك اين مارها مغز انسان بوده، ناگزير هر روز مردم دره يك آدم را به قصر مي‏آورده تا مغز آن را به مارهايي بدهد كه بر شانه‏هاي شاه بوده، اين گونه مي‏گذشت تا اين‏كه كاوه آهنگر كه پهلواني نامي بود مردم را نگذاشت كه ديگر كسي را براي اين‏كه مغزش را به مارها بدهند برود و با سربازان شاه نبرد كرد. بالاخره كاوه‏ي آهنگر پيروز شد. مارها از گرسنگي مغز ضحاك را خوردند.

آثار شهر ديگري در اين دره باقي است كه آن را چنگيز‏خان هنگام حمله به اين سرزمين خراب كرده است. نام اين شهر «شهر غلغله» است. چنگيز اين شهر را به انتقام كشته شدن نوه‏اش كاملا خراب كرده و مردم آن را هم تماما از بين برد.
تمدن ديگري كه در اين دره پاگرفت و به كمال رسيد، تمدن بودايي بود. اين تمدن، قرنها بر اين سرزمين گسترش يافت و نمونه‏هاي آن مجسمه‏هايي است كه در باميان ساخته شده‏‏اند. تمدن بودايي از قرن اول ميلادي شروع و تا قرن هفتم دوام كرد. تمدن ديگري كه در اين دره از خود نمود نشان داد تمدن اسلامي بود. تمدن اسلامي در عصر شاهان غوري ايجاد شد و در زمان حمله چنگيز از بين رفت.

در اين دره اسراري از انسانهايي كه قبل از ما زندگي مي‏كرده است نهفته مانده كه اميد است روزي گاوشگران و محققان آن را كشف كنند. من دو سال در دانشگاه باميان تاريخ و جامعه شناسي تدريس كردم. اين زماني بود كه تازه طالبان سقوط كرده بودند. اكثر دره‏ها و مغاره‏هاي اين شهر را از نزديك ديده‏ام.

وقتي دره آهنگران مي‏روي گويي كاوه آهنگر هنوز زنده است و با ضحاك مار دوش شاه ستمگر در حال مبارزه است. وقتي داخل مغاره‏ها هستي احساس مي‏كني كه هنوز راهبان بودايي در حال عبادت و تدريس هستند. شب‏ها وقتي در دره باميان باشي احساس مي‏كني كه هنوز فانوس‏ها با نورهاي آبي رنگش تمام غارها را روش كرده‏اند و عابدان در حال عبادتند.

وقتي بند امير مي‏روي باز هم احساس مي‏كني كه علاوه بر زيبايي اين بند و آب نيلگونش، افسانه‏هاي آن در ذهنت به تصوير كشيده مي‏شوند.

گويي كه علي هنوز ايستاده است و بند را مي‏سازد تا بعد از اين، محصول مردم را سيل نبرد. او پنير در دست بند پنير را مي‏سازد و به قنبر غلامش مي‏گويد كه تو بند ديگر را بساز تا مردم از هجوم آب مصون بمانند. اين بند كه حدود شش درياچه طبيعي است، يكي از زيباترين منظره‏هاي طبيعي در منطقه را خلق کرده است. وقتي من اين بند را از نزديك ديدم خيلي احساس شگفت انگيزي داشتم.

صبح يك روز آفتابي بود، با دانشجويانم از شهر باميان به طرف بند امير حركت كرديم. چند استاد ديگر هم بودند. برخي استادان زمين شناس و يك استاد زيست شناس و يك استاد مهندسي زراعت خوانده بود. منم كه تاريخ و جامعه شناسي خوانده بودم. با ميني بوس رفتيم. جايتان خالي در مسير راه خيلي خوش گذشت، هر كسي با بغل دستي‏اش كپ مي‏زد. ساعت هشت صبح به قرغنه‏تو رسيديم، قيماق قرغنه‏تو معروف است. ايستاديم و صبحانه را در رستوراني با چای و نان و قیماق خورديم. قيماق قرغنه‏تو مانند نان پركي بود. خيلي خوش مزه وقتي قيماق را داخل نان مي‏گذاشتيم و مي‏خورديم و به دنبالش يك شوب چاي خيلي لذت بخش بود. جاده خاکی بود، ساعت ده به بند امير رسيديم. اما در ابتداي اين بند در كنار جاده خامه موتري را ديديم كه ماين به جاي مانده از دوره طالبان آن را با تمام مسافرينش از بين برده بود. خيلي متاثر شديم كه تا هنوز خاطره‏اش در ذهنم باقي است. باز هم جايتان خالي يك روز در بند امير مانديم و تمام دره را قدم زديم، قايق سوار شديم و روي آبهاي نيگون آن حركت كرديم. هنوز كه اين متن را مي‏نويسم و هشت سال از آن روزها گذشته، يكي از بهترين خاطراتم اين دو سال زندگي در شهر باميان بود. باميان مردمي آرام، نيك و مهمان نواز و خوش برخورد دارد. مردم باميان چنان مردم خوبند كه به خوبي آنان مردم كمي را مي‏توان يافت. خاطرات دوستي من با اين مردم هرگز فراموش نخواهد شد. والي اين ولايت در زمان نوشتن این متن یک زن است. بر خلاف ديگر مناطق افغانستان كه زن را موجودي پست مي‏داند و به آن اجازه درس خواندن و كار در ادارات دولتي نمي‎دهند اما در باميان زنان دوشادوش مردان كار مي‏كنند. بيشتر محصول مردم باميان روغن و محصولات حيواني، كچالو و چوب درختان چنار است. گر چه كه زردآلوي كهمرد اين ولايت شهرت جهاني دارد. اين سرزمين چون مرتفع و كوهستاني است محصولات زراعتي كمي دارد. البته در بهار و تابستان مردم مالداري مي‏كنند، كه نتيجه‏اش توليد گوشت و لبنيات است. اكثر مردم باميان هزاره و از نژاد ترك هستند. اما درشرق و مركز باميان مردم تاجيك نیز حضور دارند، مردمی خوش برخورد و تعارفی هستند.
پشتون هم در شرق باميان زندگي مي كنند كه از شرق افغانستان به اين منطقه آمده اند. پشتونها از شينوار آمده.
مردم باميان به اعتقاداتشان پايبند و مراسم عبادي‏شان را همواره انجام مي‏دهند. اكنون در اين منطقه نيروهاي نظامي نيوزلند حاكمند و امنيت آن را به عهده دارند. در طول سالهاي جنگ داخلي مردم باميان در جنگهاي تهاجمي شركت نداشته‏اند. صرفا در قبال تجاوز اگر توان داشته از خود دفاع كرده‏اند. بعد از اينكه طالبان سقوط كردند. مردم باميان كه مهاجر شده بودند برگشتند و تا هنوز يك نفر از نيروهاي نظامي خارجي در باميان كشته نشده است. اما با تمام اين‏ها، طالبان در مسير باميان به كابل جاده را سد مي‏كنند گاهي مسافران بامياني را مي‏كشند. امسال كه من كابل بودم، در مسير دره باميان طالبان در يك ماه بيش از 32 نفر را سربريدند كه 12 نفر از مردم نيك باميان بودند. دانشگاه باميان خواهر خوانده دانشگاه دولتي كاليفورنياي آمريكا است.
دانشگاه بامیان هم اکنون از نظر سطح درسی جزو برترین‌های افغانستان است، چرا که استادان تحصیل کرده خارج از افغانستان دارند.
علی اکبر فیاض

دیدگاه شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه شما پس از تایید مدیریت نمایش داده خواهد شد.