نویسنده: دکترعلی اکبر فیاض
آثار تجسمی بامیان که آغاز ساختشان به قرن اول میلادی میرسد به مرور رو به ویرانی و تخریب پیش می رفت. در زمان لشکر کشی یعقوب لیث صفاری بامیان به تصرف کامل لشکریان مسلمان در آمد اما معابد، استوپه ها و مجسمه ها تخریب نشدند، در آن زمان راهبان بودایی برای همیشه دره بامیان و درههای اطراف آن مانند دره ککرک و فولادی را ترک کردند. در زمان غزنویان قدری به مجسمه بزرگ آسیب رسانده شد، در زمان بارکزایی ها یا محمد زایی ها هم این مجسمه ها از آسیب به دور نماند اما طالبان که خود را نماینده تمام و کامل تفکر اسلامی می دانستند، هر دو مجسمه بودا را که بزرگترین مجسمه های جهان بود تخریب کردند. این در حالی است که این دو هیکل عظیم بُت نبودند به آن معنایی که بتها را اعراب جاهلی در کعبه نگهداری می کردند بلکه تندیس شخصی به نام بودا بود. اما آنچه که برای ما مردم افغانستان اهمیت دارد این است که تمام این آثاری که در بامیان خلق شده بود نمود یک تمدنی بود که توسط اشخاص مدنی بوجود آمده بود. ولی به سادگی و با یک فتوا برای همیشه از بین برده شد.
شواهد تاريخي چه به صورت مكتوب درآمده باشد و يا هنوز به صورت افسانه ها و حكايتها در ذهن افراد باقي باشد، بيان كنندۀ طرز زندگي و چگونگي ايجاد تمدنها، پيشرفتهاي فرهنگي، نحوۀ اعتقادات، آداب و رسوم و زندگي اجتماعي مردمان گذشته است، به همان صورت آثاري كه در دل صخره ها حك گرديده و يا در زير آوارها دفن شده است، در بردارندۀ فعاليتها و كارهاي هنري، تجسمي و نقاشي ميباشد، كه در گذشته هاي دور و يا نزديك آناني كه قبل از مابوده اند، بر اساس آن، زندگي و طرز اعتقادات خود را سمت و سو مي دادهاند.
وجود اين آثار نشاني است از چگونگي باورها، اعتقادات و عنعنات و رسوم پيشينيان و از سوي ديگر نشان دهندۀ پيشرفتهاي تمدني، هنري و فرهنگي در گذشتهاي دور است. مطالعۀ آثار موجود در افغانستان، مطالعۀ حكايت هايي است از گذشته هاي دور كه بر اساس آن مي توانيم به شيوۀ زندگي اجتماعي پيشينيان دست يافته و آيندۀ بهتري را براي جامعه و كشور رقم بزنيم.
آثار باستاني باميان كه در مركز افغانستان و در خم و پيچ كوههاي هندوكش و بابا واقع است، نشانه هاي با شكوهي است از آداب و رسوم و باورهاي اعتقادي و هنر آفريني مردمان آن در گذشته هاي دور. وقتي آثار هنري بر جاي مانده از گذشتگان را در اين منطقه مطالعه ميكنيم، به خلق آثار هنري بر مي خوريم كه تحسين جهانيان را بر انگيخته است. بعد از گذشت قرنها در مي يابيم كه مردم اين منطقه نيز همچون ساير مردم جهان در ساختن تمدن و فرهنگ عظيم جهان سهم داشته اند. آثار تجسمي باميان در درۀ مركز باميان، درۀ ككرك، درۀ فولادي، درۀ آهنگران، سرخ در، ابتداي درۀ اژدر، شهر غلغله، شهر ضحاك و… با آثار ديگر تمدنهاي شرق از قبيل هيكل سليماني، تخت جمشيد، اهرام مصر، ديوار چين و ساير تمدنها قابل مقايسه مي باشد.
تمدن موجود در باميان صبغۀ بودايي دارد، همانطوري كه تمدن شمال افغانستان يا سرزمين باختر رنگ يوناني را به خود گرفته است. تمدن باميان غير از شهر ضحاك و شهر غلغله، بيشتر در قابل استوپه ها، مغاره ها و مجسمه ها تبلور يافته است. در باميان مجسمه هاي زيادي به صورت هاي ايستاده، نشسته و خوابيده در دل صخره ها، درون غارها و معابد تراشيده شده است. اما دو هيكل عظيم از اهميت و شهرت بيشتري در ميان مردم افغانستان و جهان برخوردارند.
«هيوان تسنگ» جهانگرد چيني كه در عصر كوشانيان از باميان ديدار كرده است، مي گويد: «تمام آثار هنري و تجسمي به فرمان كنيشكا به وجود آمده است.»
اما آثار موجود در باميان كار يك سال و يك قرن نيست، بلكه قرنها قلم و چكش هيكل تراشان مصروف بوده و هزاران استاد هيكل تراش، معمار، نقاش، در يك دورۀ طولاني هنرنمايي كرده اند. در عين حال به جز از گفتۀ هيوان تسنگ معلومات تاريخي كه به طور روشن به باني ساخت و سازهاي هنري اشاره كند تا به حال در دست نيست.
در ابتدا استوپه ها و معابد ساخته شدند و سالها به اين صورت سپري گرديد. سپس كار ساخت هيكل ها روي دست گرفته شد، اول «هيكل 35 متري» در مجاورت معابد و استوپه ها در قرن اول ميلادي و بعد از آن «هيكل 53 متري» و معابد مجاور آن ساخته شده است. مجسمۀ اولي در زمان حاكميت كنيشكاي بزرگ و دومي بين قرن دوم تا پنجم ميلادي در زمان شاهان كوشاني بعد از كنيشكا تراشيده شده است. مجسمۀ 35 متري كار اول هيكل تراشان بوده است بنابراين موزوني و تناسب هندسي مجسمۀ 53 متري را ندارد. هيكل تراشان در زمان ساخت مجسمۀ بزرگ با دقت و تجربۀ بيشتري كار كرده اند، لذا اين مجسمه كه 53 متر است با ظرافت و تناسب اعضا تراشيده شده است.
به كارگيري هنرهاي تجسمي و نقاشي و استوپه سازي، ساختن معابد و معماري پيشرفته، بيشتر در عصر كوشانيان به كمال رسيد. اين رشد و كمال باعث ظهور مجلل ترين بناها و گنبدهايي گرديد كه از مشاهدۀ بقاياي برخي از آنها امروزه انسان به حيرت فرو مي رود. هيكل تراشي به صورت عموم و تراش هيكلهاي عظيم الجثه به طور خاص بسيار معمول بوده است، به طوري كه مدرسۀ آثار تجسمي در عصر كوشانيان ترقي بي سابقه اي يافت. در اين ميان نقش مقتدرترين شاه كوشاني يعني كنيشكاي بزرگ را نمي توان ناديده گرفت. وي سرزمين هندوستان را تسخير كرد، به اين ترتيب تمدن و فرهنگ كوشاني به سرزمين پهناور هندوستان راه يافت. (فياض، علي اكبر،تاريخ افغانستان از آغاز تا ظهور اسلام، چاپ اول، سنبله، مشهد، 1380، صص72 تا 78)
علی اکبر فیاض
