مردم افغاستان و شرق ایران از سال ۱۳۵۱ش. خاطره ی خوشی ندارند، این سال تداوم خشکسالی های پی در پی در افغانستان بود. چند سالی بود که افغانستان زمستانهای سرد و استخوان سوز، و تابستانهای بی باران خشک و گرمای سوزان را تجربه میکرد، به گونه ای که مردم ولایتهای بدخشان و غور حتی فرزندانشان را برای زنده ماندند به فروش گذاشته بودند. شهرهای بزرگ از جمله کابل و هرات شاهد مهاجران انبوهی بودند که در کنار خیابانها زندگی اختیار کرده بودند.
عده ی زیادی هم از مردم استان سیستان و بلوچستان ایران به خاطر خشکسالی و نبود کشت و زرع به شهرهای شمالی مانند استان گلستان و گیلان و داخل ایران کوچ کردند.
شهر تهران شاهد مهاجرت از شرق ایران بود و کاملا این پدیده حس می شد. البته چون قدرت اقتصادی مردم و حکومت ایران نسبت به افغانستان بالا بود، چندان مشکل حادی برای ایران پیش نیامد. اما افغانستان یک فاجعه انسانی_ اقتصادی را پشت سر گذاشت. شاه افغانستان دست کمک به سوی کشورهای نسبتا قدرتمند اقتصادی از جمله آمریکا دراز کرد و کمکهایی از قبیل گندم و برنج هم به دست آورد که برنج بنگلادش معروف است و برخی آن سال را سال برنج بنگلادش میگفتند. به هر حال این معضل باعث شد که قرارداد آبی بین افغانستان و ایران به امضا برسد. من به متن قرارداد فعلا اشاره نمیکنم، چون عنوان یاد داشت من سرنوشت دو امضا کننده ی آن است.
و اما این دو شخص:
۱. امیر عباس هویدا

امیر عباس هویدا متولد محله “ولی آباد” شهر تهران و فرزند”حبیب الله عین الملک”. در زمستان سال ۱۲۹۸ قمری/۱۹۱۹ میلادی در آخرین سالهای حاکمیت احمدشاه قاجار متولد شد. بعدها از مردان سیاست و حکومت ایران در عصر پهلوی گردید. از یک مامور ساده در وزارت خارجه تا صدر اعظمی صعود کرد، به طوری که بیشترین زمان صدارت را در عصر پهلوی به خود اختصاص داد و سیزده سال در این سمت وظیفه اجرا کرد. ایشان به عنوان مامور وزارت خارجه مدتی در کنسولگری ایران در شهر اشتوتگارت آلمان کار کنسولی کرد و پنج سال در مقر سازمان ملل، در ژنو به عنوان مامور کمیساریای عالی پناهندگان کارکرد.
سرانجام امیر عباس هویدا در سال ۱۳۵۶ش. از صدر اعظمی خلع شد و قرار شد که صدر اعظم جدید، او را محاکمه و اعدام کند اما به خاطر اوضاع نابسامان ایران آن زمان محاکمه نشد و بعد از انقلاب اسلامی اعدام گردید.
۲. محمد موسی شفیق
محمد موسی شفیق فرزند “محمد ابراهیم کامه وال” متولد سال ۱۹۳۲م. در شهر کابل و در اصل از ولسوالی کامه ولایت ننگرهار.
موسی شفیق کارش را از ماموریت در وزارت عدلیه شروع کرد. در دار التحریر شاهی هم مدتی کارکرد. بعدا کارمند وزارت خارجه شد و سفیر در قاهره هم گردید. در کابینه “عبد الظاهر” وزیر خارجه و در قوس ۱۳۵۱ش. به پست صدر اعظمی رسید.
در همین زمان بود که قرارداد آبی رود هیرمند بین وی و امیر عباس هویدا به امضا رسید. این قرارداد در حوت سال ۱۳۵۱ش.(مارچ ۱۹۷۳م.) در “قصر ستوری”(من نگارنده هر وقت که وزارت خارجه میرفتم و قصر ستوری یا قصر سرخ را میدیدم یاد سه حادثه می افتادم، یکی شلیک تیر از طرف عبد الخالق به نادر شاه. دوم محاکمه محمد ولی خان دروازی معاون امان الله شاه و سوم امضای
معاهده آب رود هیرمند) وزارت خارجه افغانستان امضا شد.
موسی شفیق در عصر حاکمیت داوود خان به مدت دوسال زندانی گشت ولی آزاد گردید. اما در عصر حاکمیت گروه کمونیستی خلق و پرچم مجددا دستگیر گردید. قاتلان موسی شفیق را، شاهدان عینی “نور محمد نور” وزیر داخله حکومت کمونیستی و “اسلم وطنجار” از افسران کودتا را میدانند. در این باره گفته شده است که موسی شفیق به همراه شش نفر دیگر از وزرا دست گیر و به زندان پلچرخی منتقل میگردند. در حالی که دستهای آنان بسته بوده دادگاه صحرایی شده و تیرباران میشوند و بعد از کشته شدند روی آنها با بلدوزر خاک ریخته میشود.
گویند از موسی شفیق، نور محمد نور، زیر روشنایی کم سوی پروژکتور میپرسد:چرا آب هیرمند را به ایران فروختی؟ وی جواب میدهد: شما در پارلمان تصویب کردید و شاه آن را توشیح کرد، من فقط به عنوان مامور مجری آن شدم. من به کشور خیانت نکرده ام. این جاست که حکم تیر داده میشود و بعد از لحظاتی همه روی زمین می افتند و موسی شفیق نیز.