محترم رازقداد گلزاری پرسیده اند: می خواستم در مورد بهسود که قریه یی در ولایت سرپل هست، معلومات داشته باشم. اگر در این مورد هم تحقیقی انجام دهید. موفق و بهروز باشید.
بیسوت
یکی از قریههای مربوط مرکز ولایت سرپل است که در شمال شهر سرپل در مسیر راه شبرغان-سرپل موقعیت دارد. اداره مستقل ارگانهای محل نام قریه را بهسود ثبت نموده است. “اتلس قریههای افغانستان” آن را به شکل بهسود ثبت نموده است و موقعیت آن را در شمال مرکز سرپل آورده است. اهالی سرپل نام این قریه را بیسوت تلفظ مینمایند. این نام به اشکال مختلف ثبتشده است؛ مانند: بیسوت، بیسود، بهسود، بیسیت و ییسوت ثبتشده است. شماری عقیده دارند که بیسوت و ییسوت از سبب تفاوت در یک نقطه احتمالاً در منابع اسلامی بیسوت ثبتشده است.
طبق اسناد اداره مستقل ارگانهای محل، علاوه از قریه بیسوت سرپل سه اولسوالی به نام بهسود در افغانستان وجود دارد. یکی اولسوالی مرکز بهسود در ولایت وردک است و دیگری اولسوالی حصه اول بهسود در ولایت میدان وردک و آخری هم اولسوالی بهسود در ولایت ننگرهار است. در اولسوالی بهسود ولایت ننگرهار قریهیی به نام خاص بهسود نیز شامل است.
“گزیته تاریخی و سیاسی افغانستان” نام قریه سرپل را بیسود ثبت نموده است و موقعیت قریۀ بیسود سرپل را در منطقه کلته شور، در حدود 12 میلی سرپل میداند و ساکنان آن را اوزبیکهای اچهمیلی ذکر کرده است.(ص 137) طبق نوشته “گزیته”، کلته شور شامل قریههای بابه جولک، بیسود، قیراغی (در اصل قراغو) و سوار است. “گزیته” ساکنان همه این قریهها را اوزبیک ثبت نموده است.(ص 300) شور اصطلاحاً به وادی و چراگاهی گفته میشود که در بهار و تابستان به صفت ییلاق مورداستفاده هست.
اکنون درباره اتنونیم بیسوت بحث مینماییم. “گزیته تاریخی و سیاسی افغانستان” درباره اوروغ بیسود در میان هزارهها در مناطق مختلف ذکر مینماید. از جمله طبق نوشته “گزیته”، هزارههای بیسود در ولایت سمنگان در دره صوف در قریههای شاه انجیر، شیشه ولنگ، خواجه گنج و گل خارک (ص 189)، همچنان، در مربوطات دواب ولایت بغلان در قریههای چیل، بالا گلی (بلغلی) و آو خورک بالا (ص 202)، در ضمن در اولسوالی چهار کینت ولایت بلخ در قریه سیاه انجیر (ص 125) ساکن اند. بدون شک در زمان جمعآوری اطلاعات بالا از شمال افغانستان اینها همه مناطق ساکن نمایندههای اوروغ بیسود را شامل نمیگردید.
طبق نوشته “گزیته” شاخههای بیسود در میان هزارهها شامل جرغی، شیخانی (گاهی شاخانی)، شاه انجیر، عبدل، آته، بابکه، بایان، مومارک، تولیغالی، بهبود، بوالحسن، بورجیغی، ده مرده، اسمتومور، جمعه علی، نوروز، جمبود، جیرغی اوسی محمد، کدخ، قمبرعلی، کپتسان، قوم دهکان، خلیق، میر طهماسب، کوه بیرونی، قل علی، مقصود، مزید، میزا، ممرک، نوروز بیگ، نوری، پیر حسین، پیر نظر، راموز، سوز کاه سپی، سه کم، شادی بیگ، شیخ، شیرداد، سیاه سنگی، تیزک و علما است. یکی از شاخههای فرعی دایه هزاره نیز به نام بهسودی یادشده است (گزیته، ص 106) که دولت پای، چوکنه، چولی، درویش علی، دوسا، دایه، دوستدار، اسکندری، میر بچه در جمله شاخههای فرعی آن ذکرشده است. شماری از شاخههای فرعی بیسود و بهسودی مشترک اند.
جی. پی. میتلند یکی از اعضای کمیسیون افغان و انگلیس طی سفرهای خود در دهه 1880 میلادی معلومات مفیدی را درباره هزارهها گرداوری نمود. طبق معلومات او، قبیله بهسود دارای یازده شاخه اساسی به نامهای دولتپای، درویش علی، ایسام تمور، میزه، نوروز، قپتسوم، بوالحسن، بورجیغی، جرغی، راموز و دامرده است. (ص 50-53) هرکدام اینها دارای شاخههای فرعیاند. در ضمن، دو طایفه دیگر به نام دایه و جرغی اوسی محمد را در جمله بهسود ذکر مینماید. این دو طایفه را خارج از حدود بهسود در منطقه پس کوه ذکر مینماید که مستقلاند.
قبیله بیسود یا بهسود هزارهها ازجمله اوروغهای بزرگ هزاره بود. شماری از شاخههای فرعی آن به اقوام تورک شبیه است؛ مانند: بورجیغی، عبدل یا ابدال، آته، بایان، تولکشه یا تولکچی، اوله مه یا اولمه، اسوم تیمور یا ایسن تیمور، جمعه علی یا جومالی، بورجیغی یا بورجوغلی و غیره. بیسود و بیسودی یکی از شاخههای فرعی قبیله فولادی نیز است. اما “گزیته تاریخی و سیاسی افغانستان” شاخههای بیسود را جرغی بیسود، دولت پای، مومارک بیسود، تولغهلی، بهبود، بابه که و شیخانی بیسود آورده است.
در میان مغولها اوروغ بیسود و بیسوتی هر دوِ ثبتشده است. (اوچیر، ص 62) این دو اوروغ هر دو یکی بوده و در منابع دولتی افغانستان به شکل بهسود و بهسودی ثبت شده است. کتاب “جامع التواریخ” نام این قبیله را بیسوت ثبت نموده است و آن را یکی از 16 شاخه فرعی نیرون مغول میداند. (ص 44 و غیره) همچنان کتاب “تاریخ سری مغول” نیز به شکل بیسوت ثبت نموده است. (ص 9)
بیسوت ازجمله اوروغهای قدیمی مغولها بوده و یکی از شاخههای اوروغ بومی نیرون مغولها است. بیسوت در ابتدا بخشی از قبیله تایجیوت بود. طبق نوشته “جامع التواریخ”، قوم بیسوت از پسر نهم تومبنه خان به نام بیسوتای که کوچکترین پسرانش بود، پیداشده است. (ص 207) این اوروغ در ابتدا مخالف چنگیز خان بود. بعدها مطیع گردیده، در ترکیب قشون چنگیز خان داخل شده است.
طبق نوشته “جامع التواریخ”، تومبنه خان جد چهارم چنگیز خان بود و نُه پسر داشت که هر یک از آنها اسم و لقب یافتند و فرزندان و نوادگان آنها به نام آنها یاد میگردد. (ص 244) پسر نهم تومبنه خان به نام بیسوتای ملقب به جوچی ناقو بود و قوم بیسوت از نسل او است. او را اوتچگین میگفتند؛ زیرا پسر آخرین را در مغولی اوتچگین میگفتند. (ص 246) کتاب “جامع التواریخ” قبیلههای ذیل را در جمله نیرون ذکر کرده است: قتقین، سالجیوت، تایچیوت، هرتگان، سیجیوت، چینیس یا نکوز، نویاقین، دوربان، بارین، برولاس، هدرکین، جوریات، بودات، دوقلات، بیسوت، سوکان و قنگیات. (ص 207)
منشأ اوروغ بیسود به قیدو جد بزرگ چنگیز خان میرسد. (اوچیر، ص62) قیدو در اواخر سده یازدهم میلادی میزیست. ازاینرو، عقیده بر این است که اوروغ بیسود در اواخر سده یازدهم میلادی به وجود آمده است. درحالیکه طبق نوشته “جامع التواریخ” قوم بیسوت از پسر تومبنه خان منشأ میگیرد. کتاب “تاریخ سری مغول” نیز قیدو را پدر بیسوتای ذکر مینماید. (ص 9) طبق نوشته “جامع التواریخ”، جبه نویان فرمانده مشهور چنگیز خان از اوروغ بیسوت بود که ابتدا امیر صده و بعد امیر هزاره شد. بعدها امیر تومان گردید. (ص 208) در زمان چنگیز خان هزاره دگای از قوم بیسوت بود. (ص 620)
اوروغ بیسوت در میان اوزبیکها، قلموقها، تاتارها و نوغایها گزارش شده است. (14) در میان تاتارها اوروغ باستانی به نام ییسوت ثبتشده است. در میان قزاقها اوروغی به نام یسیتی موجود است که شماری آن را به ییسوت یا بیسوت ارتباط میدهند. از سده 13 تا پانزده میلادی، تا زمان به قدرت رسیدن اوزبیک خان در آلتین اورده یا دشت قپچاق شمار زیاد اوروغهای تازهوارد جابجا شدند. در این جمله اوروغهای قونغرات، قیات، سرای، بهرین، نیمان، جلایر، اویشون، قپچاق، کورلاوت، آلچین، بورجوغلی، ییسوت و کوردیر را میتوان نام برد. (کلیاشتورنی، ص 256) نمایندههای همین اوروغها بعداً طی فتوحات شیبانیخان به ماوراءالنهر آمدند و ییسوت یا بیسوت هم در این جمله شامل بود.
منابع اسلامی از شمار زیاد اوروغها در دشت قپچاق نامبردهاند. اگرچه نام بیشتر این اوروغها مغولی است، اما در آنوقت مغولها در دشت قپچاق در اقلیت بودند. بیشتر ساکنان دشت قپچاق قبل از آمدن مغولها، تورک بودند و تازهواردها نیز زبان و فرهنگ تورکها را کسب نمودند و در میان تورکها به تحلیل رفتند. در اولوس جوجی علاوه از اوروغهای ذکرشده در بالا اوروغهای ذیل ذکرشده اند: آلتین، ارغون، آس، براق، برلاس، بارین، باشقرد، بویرک، بورکوت، جورکون، دورمان، ایچکی، ایچکی بایری، یاجان، ییتو مینگ، قان بایلی، قرلوق، کینه گی، کرایت، کینگیت، قویون، قوشچی، مجر، منگیت، مسیت، مرکیت، مینگ، اوغوز، اویرات، سالور، سیخیوت، تایمس، تنگوت، ترخان، تاتار، تیلی مینگ، توبای، توبای تومن، تومن، تومن مینگ، اویغور، اویسون، اوکراش نیمان، اوترچی، ختای، خوشین، چات، چین بای، چوبورگان، شادباقلی و شونقارلی. (کلیاشتورنی، ص 257)
اکنون درباره ریشه بیسوت بحث مینماییم.
اگرچه منشأ نام این اوروغ انتروپونیم بوده یا از نام شخص گرفتهشده است، اما ریشه کلمه بیسوت به عدد نُه مغولی مربوط است و بیسوت شکل جمع بیس یا نُه مغولی است. (اوچیر، ص 63) زیرا حرف “ت” در آخر کلمات به شکل “ات”، “وت” و “یت” نشانه جمع در زبان مغولی است. عدد نُه در بعضی لهجههای مغولی ییس تلفظ میگردد. ازاینرو، در بعضی منابع بیسوت به شکل ییسوت ثبتشده است. طوری که در بالا ذکر گردید، بیسوتای پسر نهم تومبنه خان بود و از همین رو، نام بیسوتای به او دادهشده است. بنابرین، شکل درست این نام باید بیسوت باشد نه بهسود.
قوم بیسوت در جریان فتوحات چنگیز خان در قلمرو مغولها پخش گردید و در مناطق مختلف نظر به نیاز نظامی وقت جابجا گردید. نمایندگان این اوروغ به تدریج باگذشت زمان به مالداری و زراعت پرداختند. بقایای این اوروغ در مغولستان با سایر قبیلههای مغولی یکجا گردید و در ترکیب آنها به تحلیل رفت. (اوچیر، ص 63) در ضمن، بخشهایی از آن در ترکیب اقوام دیگر داخل گردید. گروههایی از اوروغ بیسوت در ترکیب خلخا مغول، خوتوگیتها، تورگوتها و اوردوس موجود است.
در کتاب “ظفرنامه” شرفالدین علی یزدی، چند بار بیسود ذکر گردیده است. در چاپ ایران به شکل بیسود ذکرشده است. درحالیکه در چاپ تاشکینت همهجا ییسود چاپشده است. ( ص 129) نمایندگان قوم بیسود در زمان امیر تیمور کورگان در تشکیلات نظامی او از مناصب مهم برخوردار بودند؛ مانند: علی بیسود (ص 553)، ابوسعید بیسود (ص 607) و آق بوغا بیسود (ص 607) که گاهی در مقابل امیر تیمور بغاوت نمودند. طبق همین منبع، در زمان اولوس چغتای اوروغ بیسوت در نزدیک کابل جابجا گردید. بدون شک منظور همین اولسوالی بیسوت کنونی در ولایت وردک است.
بابر در “توزوکات” خود از بیسوت ذکر نموده است. طبق نوشته “بابرنامه”، بیسوت هم نام شخص است و هم نام اوروغ است. بابو خان بیسوت در زمان فتوحات بابر حاکم منطقه کالنجر در شمال هند بود. “بابر نامه” از مردم بیسوت در منطقه باجور ذکر مینماید. در “بابر نامه” چنین آمده است: روز یکشنبه بیست و هشتم ماه کوچ کرده، از دره کهراج بیرون شده، فرود آمدیم. طاووس خان یوسفزایی برادر خورد شاه منصور، برادرزاده خود را که قبلاً مذکور گردید، در این محل آورد. در جهت اینکه مردم بیسوت با قلعه باجور مناسبتی دارند، یوسف علی بکاول را ازاینجا فرستادیم، که کوچانده به قلعه باجور بیاورد (ص 183). “بابر نامه” در مورد اینکه مردم بیسوت به کدام یک از اقوام منطقه تعلق دارد اشاره نمینماید.
احتمالاً بخشی از قوم بیسوت ذکرشده در “بابرنامه” در زمان امیر تیمور در منطقه جابجا شدهاند؛ زیرا طبق نوشته “ظفرنامه” هنگامیکه ابوسعید بیسود سر به عصیان میزند و آق بوغا بیسود را که در خوارزم اسیر بود، از سوی امیر تیمور آزاد شده رهبر ایل و اولوس بیسود ساخته بهسوی امیر جهانشاه فرستاده شد. (ص 607) امیر جهانشاه در حدود لمغان به ابوسعید بیسود و جنید رسیده آنها را تار و مار مینماید. طبق همین منبع، بقایای نیروی ابوسعید بهسوی سند میروند. نیروی بعدی با همراهی امیر آق بوغا آنها را در حدود سند تعقیب مینماید. ابوسعید و یارانش پس از شکست بهجانب هندوستان و دهلی میروند. اما در میان پشتونها نیز اوروغی به نام بیسود ثبتشده است که “تواریخ حافظ رحمت خانی” منشأ آن را به شام یا سوریه منسوب میداند. (صص 426 و 227) با در نظر داشت آنچه در “بابرنامه” آمده است شاید به همین گروه اشارهشده است.
درباره قریه بیسوت ولایت سرپل که منطقه اوزبیک نشین است، به چند احتمال میتوان اشاره کرد:
یکی اینکه، بیسوت بخشی از اوروغهای اوزبیک بوده و از سبب سکونت آنها به محل نام بیسوت دادهشده است. طوری که در بالا ذکر گردید، بیسوت در اردوی زرین یا آلتین اورده با سایر اوروغها اقامت داشت. احتمالاً بخشی از آن در ترکیب قشون شیبانیها به ماوراءالنهر جابجا گردید. ازآنجاییکه در آن زمان نیرویی مطرح نبوده و در منابع نیز اشاره نگردیده است.
دیگر اینکه، هزارههای بیسوت با اوزبیکها در محل ساکن بودند و تدریجی زبان اوزبیکی را کسب نموده و در میان اوزبیکها به تحلیل رفته اند. مناطق دیگری نیز در مربوطات سرپل اند که بین هزارهها و اوزبیکها مشترک است؛ مانند: تکانه، اولقانی، اوچ خوجه، بلغهلی و غیره.
نکته آخری اینکه، قریه بیسوت شاید درگذشته توسط هزارههای بیسوت اساس گذاشته شده و نظر به دلایل نامعلوم پس از ترک محل از سوی آنها، اوزبیکها در آن اقامت نمودند. در این رابطه در منابع چیزی مشاهده نگردید.
مأخذها:
1. اتلس قریههای افغانستان: معرفی واحدهای اداری محلی، ج2؛ پروژه مطالعات دیموگرافی اداره مرکز احصاییه صدارت عظمی، کابل: 1353.
2. بابر نامه: واقعات کابل؛ ظهیرالدین محمد بابر شاه، ترجمه دکتور شفیقه یارقین، کابل: 1383.
3. تورکهای افغانستان(مجموعه مقالات)، ترجمه جلایر عظیمی، انتشارات خراسان، کابل: 1392.
4. هزاره و هزارستان: گزارش کمیسیون سرحدی.
5. جامع التواریخ، ج 1-4، رشیدالدین فضلالله، تصحیح و تحشیه محمد روشن و مصطفی موسوی، نشر البرز، تهران: 1373.
6. ظفرنامه، شرفالدین علی یزدی، مصحح عبدالحسین نوایی، نشر مرکز اسناد مجلس، تهران: 1387.
7. تواریخ حافظ رحمت خانی، تألیف پیر معظم شاه، حواشی خان روشن خان، نشر پشتو اکادمی پشاور: 1976.
8. Монгольские этнонимы: вопросы происхождения и этнического состава монгольских
народов, Аюудайн Очир, ЭЛИСТА 2016
9. The Secret History of the Mongols
Translation by Igor de Rachewiltz, Edited by John C. Street, 2016
10. Historical and Political Gazetteer of Afghanistan V4
Ludwig W. Adamec, Graz 1979
11. Historical and Political Gazetteer of Afghanistan V6
Ludwig W. Adamec, Graz 1985
12. States and People of Eurasian Steppe: From Antiquity to Modern Age
S. G. Klyashtorny, T. I. Sultanov; 3rd Edition, St. Petersburg 2009
13. ЗАФАР-НАМЕ
Шараф ал-дин Али Йазди, издательство журнала «SAN’AT» Ташкент 2008
14. Йисут, Бесуд