به مناسبت صد و سی و چهارمین روز حمله اسرائیل به رفح و شهادت صدها دختر و کودک بی گناه
یک: دختر سوری بود که در وقت جان کندن یعنی آخرین مرحله زندگیش گفت: همه چیز را به خداوند خواهم گفت.😞💔
دوم: دختر معصومی که از وحشت جنگ سوریه از جنگ فرار میکرد خطاب به خبرنگاری که می خواست ازش فیلم بگیرد در حالت گریه و زاری گفت: عمو به خاطر خدا عکسم را نگیر چون بی حجاب ام..😞💔
سوم: دختری کوچکی بود که از گرسنگی چنین گفت: ای الله چیزی نمانده از گرسنگی بمیرم نان خوردن نداریم مرا به جنت خود ببر که در آنجا نان بخورم..😞💔
چهارم: دختری هزاره گی بود که در انفجار دستش زخمی شده بود دکتر درحال آمادگی برای عمل جراحی بود تا دستش را قطع کند به داکتر گفت: آقا دکتر آستینم را پاره نکن جز این لباس دیگر ندارم.😞💔
پنجم :دختری هزاره گی که درمکتب سیدالشهدا زخمی شده بود که وقتی کسی میخواست اورا برای تداوی ببره میگفت کتابایم راهم بیاور که جا نمانه پدرم پول ندارد که بازبرایم کتاب بخرد😭💔
این نتیجه تمام جنگ هاست…
چه ببری💔 چه ببازی…💔