تقی میرزایی، کارشناس و تحلیلگر مسائل افغانستان/ تحلیل روز
تاریخ سیاسی افغانستان در کنار افتخارات، انباشته از تاریکی هاست. از قتل عام و شکنجه و برده گیری گرفته تا کوچ اجباری، غصب ملکیت ها و اخراج از سرزمین آبایی، بارها در این جغرافیا به وقوع پویسته اند. به بیان دیگر آنچه که امروزه به عنوان «خطیر ترین جنایاتی بین المللی» و «موجبات تشویش اذهان جامعه بین المللی» یاد می شود، سالهاست که در این کشور واقع می شود، بدون اینکه ذهنی مشوش شود یا خاطری آزرده گردد! گرچه این وضعیت دامنگیر بسیاری از مردمان (سیکها، اوزبکها و …) این سرزمین بوده است؛ اما در این میان هزاره ها بیش از همه طعم تلخ این جنایت ها را چشیده اند.
در این نوشته در پی آن هستیم که وضعیت هزاره ها را از حیث فرصتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در افغانستان به بررسی بگیریم.
-
وضعیت سیاسی هزاره ها در افغانستان
هزاره ها در طول تاریخ افغانستان از لحاظ سیاسی در انزوا بوده اند؛ انزوایی که ریشه در تبعیض سیستماتیک قومی داشته است. در ادوار مختلفی تاریخی همواره این قوم مورد تبعیض و خشم حاکمان بوده و به دلیل قومیت شان از بدنه قدرت دور نگهداشته شده است.
در بازه های از تاریخ سیاسی افغانستان که شاهد اندک مدارا با این قوم هستیم بازهم اصل تبعیض و ورود ممنوعها همچنان پا برجا است! به عنوان مثال در دوران جمهوریت بیست ساله، هزاره معاون رئیس جمهور، وزیر، وکیل، معین و … است؛ اما به هیچ وجه اجازه تصدی پست وزارت امور خارجه، وزارت دفاع، وزارت داخله، ریاست امنیت ملی و دیگر پست های کلیدی را ندارد.
به هر حال مرام این نوشته تحلیل و تبیین تاریخ سیاسی هزاره ها در افغانستان نیست، بلکه نگارنده در پی آن است که وضعیت سیاسی هزاه ها را در حکومت طالبان به بررسی بگیرد.
-
هزاره ها در حکومت طالبان
بر کسی پوشیده نیست که هزاره ها ظرفیت بشری قابل توجهی دارند. در بیست سال گذشته هزاره نماد فرهنگ، تمدن و آگاهی بوده است. هزاره ها از لحاظ آموزش و تحصیل و قابلیتهای فرهنگی جایگاهی منحصر به فردی را به خویش اختصاص دادهاند. وطن دوستی و صلحجویی مردم هزاره زبانزد خاص و عام است.
علیرغم این ظرفیتها، در حکومت طالبان هزاره ها به طور کامل از بدنه قدرت حذف شد هاند و به حق می توان گفت هزاره در سایه حاکمیت کنونی یکی از سیاه ترین تاریخ سیاسی خود را تجربه می کنند.
برای درک این موضوع کافیست به نهادهای تمثیل کننده ای قدرت نگاهی بیاندازیم. در شرایط کنونی هزاره را نه در جامه معاونت رئیس دولت می بینیم و نه در چوکی وزارتخانه! شاید نه بلکه البته! طرح این موضوع برای بسیاری از حاکمان موجود خواسته بلند پروازانه است!
در حکومت کنونی از 18 وزارت خانه، چندین ریاست مستقل، لوی سارنوالی، 34 ولایت، 34 قوماندانی ولایت، 8 قوماندانی قول اردو، هیچکدام به یک مدیریت هزاره سپرده نشده است. در قوه قضائیه حتی یک نفر قاضی از قوم هزاره نیست. از 346 ولسوالی که در افغانستان وجود دارد، کمتر از ده ولسوالی، با ولسوال از قوم هزاره مدیریت میشود. چه در مرکز و چه در ولایات در رأس هیچ ریاست و حتی آمریت، هیچ هزاره ای قرار ندارد.
ارگانهای نظامی در سراسر کشور، شرح حالش پیداست و نیاز به یادآوری ندارد! در تمام تشکیلات حکومتی طالبان از قوم هزاره (به منظور فریب افکار عمومی جامعه بین المللی) تنها سه نفر معین هستند (معین وزارت صحت، اقتصاد و شهرسازی)، معینانی که فقط نقش توجیه گری دارند و بس!
-
وضعیت اجتماعی هزاره ها در افغانستان
از لحاظ اجتماعی نیز قوم هزاره در طول تاریخ افغانستان مورد تبعیض بوده است. با اندک بررسی می توان پدیده تبعیض علیه هزاره ها را در لایه های مختلف زندگی او با تمام وجود لمس کرد.
ولایات عمدتا هزاره نشین به عمد از خدمات دولتی از جمله برق، آب و جاده مناسب محروم نگهداشته شده است (به عنوان مثال ایستادگی حکومت در برابر تطبیق پروژه توتاب از بامیان و تعلل در برابر اعمار سرک گردنه دیوال به سمت هرات)، حتی توسعه شهری و ارائه خدمات عمومی در نواحی هزاره نشین و غیر هزاره نشین در یک شهر و یا ولایت اصولا قابل مقایسه نیست (به عنوان نمونه شهر کابل، مزار شریف و غزنی).
فرصت های تحصیلی چه در داخل و چه در خارج از کشور همواره از قوم هزاره دریغ شده است. در قبال تأمین امنیت شهروندان هزاره در هیچ حکومتی احساس مسئولیت وجود نداشته است. مردم هزاره در هنگام مراجعه به ادارات دولتی همیشه مورد بی مهری و چه بسا با توهین و تحقیر مواجه بوده اند.
در حکومت سرپرست طالبان تمام این موارد باشِدّت و حِدّت بیشتری قابل مشاهده اند. مضاف بر اینکه در روزگار کنونی هزاره باید به پشتون احترام بگذارد بدون اینکه خود محترم شمرده شود! در محاکم طالبان در دعوای هزاره که طرف آن پشتون باشد، بدون هیچ بررسی هزاره محکوم است!
کافیست پشتونی ادعا کند که در روزگاران دور، یکی از بستگان او در مناطق هزاره نشین کشته شده است، بدون اثبات، مردم محل باید خون بها پرداخت کنند؛ اما اگر هزاره ای توسط یک پشتون علنا به قتل برسد، قاتل لازم نیست پاسخی دهد، حکومتگران به توجیه گری می پردازند و یا برچسب یاغی گری به مقتول میزنند! نه خون بها و نه مجازاتی در پی دارد! و قص علی هذا … .
-
وضعیت اقتصادی هزاره ها در افغانستان
اقتصاد افغانستان زراعتی است. نزدیک به هشتاد درصد مردم این کشور زراعت پیشه هستند. بدین جهت زمین نقش تعیین کننده در اقتصاد مردم افغانستان دارد. هزاره ها به دلیل زیست در مناطق عمدتا کوهستانی از زمینهای زراعتی مناسب و کافی محرومند.
محرومیتی که خود ریشه در ستمهای تاریخی و کوچهای اجباری از سرزمینهای آبایی شان دارد، باعث شده است که هزاره ها عموما اقتصاد ضعیفتری داشته باشند. محرومیت از زمین و جغرافیای مناسب علیرغم اینکه زندگی را بر هزاره ها سخت و طاقت فرسا کرده است، برای این قوم فرصت هم بوده است.
محرومیت از زمین هزاره را با ارزشهای نوین زندگی آشنا کرد. هم آغوشی هزاره با قلم و فرهنگ و تمدن حاصل این محرومیتها است! پس از سقوط حکومت جمهوریت و تسلط دوباره طالبان، اوضاع اقتصادی بر مردم هزاره شکنندگی بیشتری به خود گرفته است؛ در بسیاری از مناطق هزاره نشین شاهد کوچهای اجباری و غصب املاک هزاره ها توسط طالبان هستیم.
اخاذیها تحت عناوین مختلفی از مردم هزاره صورت می گیرد! شرکتهای متعلق به قوم هزاره از اشتراک در داوطلبی های دولتی عملا محروم هستند و صدها محرومیت دیگر اقتصادی که بر بازوان این مردم روز به روز سنگینی اش بیشتر می شوند.
بنابراین در یک جمع بندی کلی میتوانیم بگوییم اگرچه هزاره ها در طول تاریخ افغانستان با تبعیض سیستماتیک، خشم و بی مهری حاکمان مواجه بوده اند، در حکومت کنونی در یکی از سیاه ترین روزگار تاریخی خود به سر می برند.
در این دوران نه تنها هزاره از قدرت به طور کامل حذف شده است، بلکه از لحاظ اجتماعی و اقتصادی نیز در آتش تبعیض حکومتگران می سوزد. به نظر میرسد ادامه وضعیت موجود هرکز به صلاح حکومت و مردم افغانستان نیست.
هزاره به عنوان یکی از چهارم قوم بزرگ، نقش تعیین کننده دارد. روحیه وطندوستی، صلح جویی و طبع مدنی مردم هزاره نباید به ضعف و ناتوانی این قوم تفسیر گردد. هزاره ها از ظرفیتهای بیشماری برخوردارند، هم می توانند پشتوانه قوی حکومت باشند و هم تهدید جدی!
تاریخ ثابت کرده است که حذف هزاره ممکن نیست، تعقیب سیاست حذف آنها، آب در هاون کوبیدن است؛ لذا شایسته خواهد بود که حاکمان کنونی از سیاست حذف هزاره بگذرند و با این واقعیت که هزاره یک قوم بزرگ و دارای ظرفیت انسانی، اجتماعی و فرهنگی بالایی است کنار بیایند، به حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و حس وطن دوستی و صلح جویی هزاره احترام بگذارند تا باشد که شاهد افغانستان با ثبات و مرفه باشیم.