هزارۀ دایکلان، خلج، زاولی، شاهو، قلندر، دایچوپان، شالی، از گذشتههای دور در مناطق هیرمند، نیمروز تا قندهار، ارزگان، زابل و غزنی زندگی میکردند. این طوایف به نام ترک بیشتر در نواحی قندهار میزیستند. شریف ادریسی، 549 خورشیدی در این باره مینویسد که قندهار شهر بزرگ است و پرنفوس و مردم آن گردصورت و لباس ترکانه دارند. نامهای هزارهگی مانند سنجری، کوهک، ناگهان، مناره، تاپیتو، کتهسنگ، خسروان، شوی، نان، جولا خواجه ملک، مرنجان، سرده، سیخچوله، گل، قلعهچه، منصورآباد، بابران، میراوخوران و… در ناوۀ ارغنداب و قریههای چلغور، صالحان، زنگی، دهزنگی، اسپروان، پاشمول، گلک، تلوکان، موشان، آشوغه، تاخونی، ده میراثی، چلغوری، رباط، اشرف و… در اطراف قندهار نشان از زیستگاه هزارهها در این مناطق دارند.
در هیرمند در نادعلی که در گذشته ساکنان آن هزاره بودهاند، اکنون نیز هزارهها زندگی میکنند. موسیقلعه که موسی نام یکی از سرداران هزاره در روزگاران مغولها بوده است، از مناطق است که هزارهها در آن بودوباش داشتند و اکنون در تصرف پشتونها است. همینطور در گذشته در مناطق ساروانقلعه، گریسنگین، گرشک، خلج، قلعۀ بست، هزار جفت، قلعۀسلطان، لکی، سوفار، بهکله، ارغنداب، قندهار به صورت گسترده هزارهها زندگی میکردند که اکنون در اشغال افغانهایند.
هزارۀ نیکودری
هزارۀ نیکودری متعلق به سلطان احمد نیکودار (تکودار) از اراک ایران وارد مناطق هرات و سیستان شدند، چنانچه «جماعتی از ایالت مقیم سیستان (فراه، نیمروز و هیرمند) که به طایفۀ نیکودری موسوم بودند، دائماً بین سیستان و عراق عجم (اراکم) ییلاق و قشلاق میکردند و در اواخر عهد غازان خان باتوجه به تعرضی که از آنان به مردم در راهها سر میزد، غازان خان از آنان تعهدنامه گرفت که اگر دیگر از آن طایفه، دستبردی سرزند، مال و جان ایشان در اختیار دیوان باشد و همین مسئله سبب شد که عمال ایلخانی غالباً روسای نیکودری را مورد آزار قرار میدادند و چون نیکودریان از این تعدیات به جان آمدند از عراق عجم بیاجازۀ غازان هجرت کرده، از طریق قهستان خود را به هرات رساندند و در حمایت ملک فخرالدین قرار گرفتند.»
پانوشت
. جلد سوم اطلس قریههای افغانستان، کابل، صدارت عظمی، 1308 – 1372 و روزنامۀ طلوع افغان شماره 262، قوس 1356، ص 3 – 17.
2. آشتیانی، عباس اقبال، تاریخ مغول، تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۸، ص 372.