میر یزدان‌بخش بهسودی؛ مبارزه علیه بی عدالتی

میر یزدان‌بخش بهسودی؛ مبارزه علیه بی عدالتی

میر یزدان بخش میر هزاره بهسود پسر کوچک میر ولی بیگ ، متولد سال ۱۱۶۹ خورشیدی (۱۷۹۰ میلادی) در روستای خارزار، هزارستان، افغانستان بود.میر یزدان بخش بهسودی در ثلث اول سده 19 در قریه خارزار زیست میکرد که پدرش میر ولی بیگ از بزرگان معروف منطقه بحساب میرفت قریه خارزار در بیست کیلو متری کابل و هفتاد کیلو متری بامیان و در امتداد دره سیاه سنگ ولسوالی حصه اول بهسود و در نزدیکی کوتل حاجیگک موقعیت دارد که در این قریه کوچک روزگاری مردانی بزرگی زیست داشت که در سطح منطقه دارای اسم و رسمی بوده و در تاریخ سیاسی کشور نقش مهمی داشته اند. چارلس میسن نویسنده انگلیسی در کتابی بنام داستان سفر های مختلف در بلوچستان – افغانستان و پنجاب به سا ل – 1844 میلادی در لندن بچاپ رسانیده معلومات دقیقی راجع به میر یزدان بخش بهسودی در اختیار تاریخ کشور ما میگذارد. مسافرت میسن به افغانستان در زمان حکومت امیر دوست محمد خان به سال 1832 میلادی جهت بازدید از شهر تاریخی بامیان انجام شده است.

شروع فعالیت میر یزدان بخش

میر ولی بیگ خارزار پدر میر یزدان بخش بهسودی در سالهای نیمه دوم سده  -18- میلادی ساحه بهسود هزاره جات را رهبری میکرده است او دوازده پسر داشت که بزرگترین آنان محمد شاه نامیده میشد و جوانترین آنان میر یزدان بخش بود. میر ولی بیک به وسیله یک میر رقیب بنام سیف الله به قتل رسید و محمد شاه وارث مقام پدر گردید. چون میر یزدان بخش که درایت و شهامت بیشتر داشت. نخست سیف الله را به انتقام خون پدر خود از میان برداشت و بعد برادرش محمد شاه را مقهور گردانید و به ترک بهسود و هجرت به کابل مجبور نمود. عباس برادر دیگرش که هوای رهبری را در سر داشت، نیز در برابر یزدان بخش ایستادگی نتوانست و با او مصالحه نمود و از آرزوی خود صرفنظر کرد. یزدان بخش دیگر میران محلی را نیز یکی پس دیگری تابع خود گردانید و رهبر بلا منازع قلمرو خود شد. در اثر درایت و کار دانی میر یزدان بخش و نیت نیک او برای آسایش مردم، امنیت و مصونیت راه کابل- بامیان که از دره سیاه سنگ و کالو میگذشت کاملاً تامین گردید و دیگر کسی کاروان های تجارتی و مسافران این معبر را غارت نمی کردند این امر سبب شد که مردم از رفتار میر اظهار حوشنودی نمایند. شماری از جوانشیر ها ( قزلباشها ) و دیگر ساکنان چنداول با استفاده از امنیت حوزه متصرفه میر و داشتن پناهگاهی برای روز های پر خطر احتمالی چشم امید به قلمرو میر دوختند و در آنجا برای خود ها خانه و زمین خریداری نمودند.

نبرد میر یزدان بخش با حاکم کابل

دوست‌محمد برای کاهش قدرت میر یزدان بخش به بهسود حمله کرد. میر یوسف بیگ دایزنگی، متحد میر یزدان بخش به کمک میر یزدان بخش شتافت و بیشترین تلفات را در دره میدان (میدان وردک) بر قشون دوست محمد وارد ساخته، او را به کابل راندند. دوست‌محمد به قصد تلافی این شکست در حال تدارک دوباره قشون خود بود اما جنگ اول افغان و انگلیس شروع شده، انگلیسی‌ها به ترتیب قندهار، غزنی و کابل را گرفتند و شاه‌شجاع را جانشین دوست‌محمد نمودند. دوست‌محمد به بلخ و از آنجا به بخارا فرار کرد اما بدلیل عدم کمک روسیه، خود را تسلیم انگلیس نمود. به دستور لارد انگلیس دوست محمد مدت پنج سال در کلکته محبوس گشت.

زندانی شدن میر یزدان بخش

امیر دوست محمد خان از نفوذ و اعتبار وسیع میر یزدان بخش بهسودی در ساحه وسیع هزاره جات در تشویش بسر می برد. امیر دوست محمد خان از این ناراحت بود که در کوهستان سرد و وحشی کوه بابا رهبری وجود دارد که در گفتگو توانا و در میدان جنگ دلیر بود و او ایمنی خود را در از میان رفتن میر میدانست. او در این باره پیوسته می اندیشید تا راه بیرون رفتی بیابد سرانجام در این نتیجه رسید که از نزدیکی میر با جوانشیر ها استفاده نموده او را به کابل دعوت نماید و کارش را یکسره سازد. لذا از چندتن افراد متنفذ چنداول خواست تا میر را قانع سازند که دعوت امیر را به کابل بپذیرد، و دیداری از کابل بعمل بیاورد. نمایندگان امیر دعوتنامه را با یک قرآن که امیر دوست محمد خان مهر کرده بود و سلامتی میر را تضمین میکرد به او سپردند و خود آنان نیز سلامت او را ضمانت کردند و گفتند که هیچگونه دلیلی برای خصومت در این میان وجود ندارد. میر دعوت را قبول کرد و آمادهء سفر به کابل گردید. زنش که دختر یک میر دیگر بود او را از سفر کابل بر حذر می داشت. و میگفت به این مردم زورآور نباید اعتماد کرد. این زن بسیار هوشیار و دلاور بود و همیشه لباس مردانه می پوشید و از سلاح زینت می بست و شوهرش را در مشکلات یاری می رسانید.

چارلیس میسن این زن را آمازون لقب داده بود که زن بلند قد و قوی با صفات مردانه را معنی میدهد در مورد این زن قبلاً مقالتی نوشته و چاپ شده است. چون میر به حرف زن گوش نداد – آمازون تصمیم گرفت شوهرش را در سفر کابل همراهی نماید. میر و زنش به کابل رسیدند. امیر کابل از آنان به خوبی پذیرائی کرد ولی در اولین فرصت مناسب هر دو را زندانی نموده تصمیم به اعدام میر گرفت. میر این نکته را در یافته بود که امیر کابل هم پول دوست است و هم به پول احتیاح فراوان دارد. لذا به او پیغام فرستاد که اگر امیر او را رها نماید مبلغ یکصد هزار روپیه از خارزار برایش خواهد فرستاد امیر این پشنهاد را پذیرفت و از اعدام او منصرف شد. در جریان این گفت و گذار ها قبل از این که موضوع ضمانت او به اکمال برسد میر یزدان بخش موفق به فرار گردید و به خارزار رفت. امیر از این پیشامد خشم گرفت و به نگهبان و افراد رابط در این معامله بر آشفت و تصمیم گرفت آمازون زن میر را به قتل برساند و دستور احضار او را صادر کرد. زن احضار شد و مورد سرزنش شدید قرار گرفت. ولی زن میر با جرآت تمام در برابر امیر ایستاد و گفت ای امیر خجالت نمی کشی که در مقابل یک زن اسیر چنین پیشامد میکنی.- میگویند امیر از این حرف زن خجالت کشید و سر به زیر افگند و حاضرین دربار نیز به نظر ملامت بسوی امیر دیدند. امیر در حالی که از رفتار خود پشیمان بود رضایت داد که زن میر در منزل یکی از اعیان چنداول نگهداری شود تا سر نوشت میر معلوم گردد آمازون بعد از مدت کوتاهی در چنداول لباس مردانه پوشیده خود را مسلح گردانید و به سواری اسپ تیز و جرار از قرارگاه خود فرار نمود امیر دوست محمد خان پس از آگاهی از موضوع – سوارانی را به تعاقب او فرستاد که تا کوتل اونی تعقیبش نمودند ولی دستگیر نتوانستند و بدون نتیجه باز گشتند و مورد سرزنش قرار گرفتند. زن قهرمان میر به شوهرش پیوست. میر یزدان بخش پس از این هنگام به توسعه و استحکام قدرت خود پرداخت ولی از نشان دادن اراده بد در برابرامیر کابل خوداری نمود امنیت راه کابل – ترکستان را از طریق دره سیاه سنگ کماکان نگهداشت و حتی برادر امیر را در جمع آوری مالیات باقیمانده منطقه یاری رسانید. و اما در برابر دیگر رهبران متمرد به او کمک نرسانید. قلعه پدری میر در خارزار بود و خود او نیز قلعه مستحکم دیگری در مقابل نهر آنجا به بلندی پانزده متر در سال 1832 میلادی ساخته بود که دور برج های آن به رسم متداول قندهار آباد شده و دارای تیرکشها بود و در درون قلعه وسایل دفاعی نیز ذخیره گردیده بود.

شهادت میر یزدان‌ بخش

تاج محمد کاکر معروف به حاجی خان از افراد نزدیک به امیر دوست محمد خان بود که حکومت بامیان از طرف امیر به او سپرده شده بود ولی او با موجودیت میر یزدان بخش به آنجا نمی رفت و رحیم دادخان را بحیث نایب خود تعین کرده بود امیر با حاجی خان به این فیصله رسیدند که حاجی خان باسپاهی مجهز به سوی بامیان برود و بهر ترتیبی که ممکن باشد میر را از میان بردارد. در این موقع محمدعلی بیگ سیغانی هم در قلمرو خود صاحب قدرت و نفوذ فراوان بود و حاجی خان از او نیز تشویش داشت.

حاجی خان ابتدا با میر یزدان بخش بهسودی رابطه دوستانه برقرار کرد و افراد طرف اعتماد میر را نزدش فرستاده که بعد از این مناسبات شان کاملاً دوستانه و صمیمانه باشد. میر یزدان بخش به قول و قرار حاجی خان اعتماد نمود و موافقه کرد که برای افراد مربوط به او در راه بامیان تسهیلات فراهم نماید. حاجی خان مقدار یکصد خروارگندم برای یزدان بخش و پنجاه خروار برای میر بازعلی خان و مقدار کمتر از آن برای میر های کوچکتر از حاصلات سالانه بامیان تعین نمود ولی نایب او رحیم داد خان با محمد علی بیگ سیغانی جبهه جنگ علیه میر یزدان بخش تشکیل دادند و به حاجی خان اطلاع نمودند که به عقیده میر این اجرائات به دستور کابل صورت گرفته بود. در این گیر و دار رهبران تاتار دشت سفید به میر یزدان بخش تمایل نشان دادند و نزدیک شدند این وقایع در سال 1830- میلادی اتفاق افتاده بود. دوستان یزدان بخش در کابل از طرف حاجی خان به میر اطمینان دادند که رحیم دادخان اشتباه کرده است و حاجی خان به قول وعهد خود استوار است و نیز حاجی خان قرآنی را مهر کرده به غرض اطمینان میر فرستاد و نوشت که گذشته را فراموش کند. بنابرین میر یزدان بخش به قرآن مجید و به قول و عهد حاجی خان اعتماد کرد و در برابر او از گذشت کار گرفت و سهولت ایجاد نمود. چندی بعد میر به زیارت بند امیر رفت و در بازگشت هوای مقابله با محمد علی بیگ سیغانی را داشت ولی نخواست که مقابله صورت گیرد و میر به خارزار مراجعت نمود.

در سال1832 – میلادی حاجی خان از طرف دولت به بهانه جمع آوری مالیه با سپاهی دو هزار نفری مجهز بطرف گردن دیوار و خارزار حرکت نمود و از بین بردن میر، شرط سری و مخفی وظیفه حاجی خان بود. شیرین خان جوانشیر عضو رابطه حاجی خان و میر بود که باید اعتماد میر را نسبت به حاجی خان حفظ نماید و کلام الله مجید را که مهر حاجی خان را داشت با خود نگه میداشت. مالیه بامیان در آن زمان سالانه یکصد و بیست هزار روپیه و مالیه بهسود و مناطق نزدیک آن به کابل به یکصد و پنجاه هزار روپیه میشد. حاجی خان را که مرد سر شناس قیبله کاکر بود علاوه بر تعدادی از سپاهیان دولت – افراد فقیر قبیله اش همراهی میکردند که جزء سپاه دولت شمرده میشدند. حاجی خان در ماه ربیع الثانی سال 1248 – هجری قمری مطابق 1832- میلادی از راه قلعه حاجی بسوی سرچشمه به حرکت افتاد – میر یزدان بخش به اساس قرار قبلی مبنی بر دوستی طرفین مالیه بهسود را جمع کرده در گردن دیوار به دیدار حاجی خان رفت. این دیدار بسیار صمیمانه بود و سپاه هر دو طرف در کنار هیرمند احترام رهبران را بجا آوردند. حاجی خان پسر خورد خویش، را با دختر خورد سال، میر نامزد ساخت. میسن، که با حاجی خان یکجا به گردن دیوار آمده بود و مهمان میر یزدان بخش بود جزئیات این دیدار را بخوبی گذارش میدهد و از جمله خصوصیات جسمانی و روحی میر یزدان بخش را دقیقا بر می شمارد. و میگوید که میر در آن هنگام یعنی سال 1832 – م. حدود 40 سال داشت.و لودویک آدمک دانشمند دانمارکی بدین اساس تاریخ تولد میر یزدان بخش را سال 1791- میلادی قید میکند.

چارلس میسن میگوید که میر بلند قد با ساختمان بدنی قوی و گردن افراشته بود. رخساره گلگون او قیافه برجسته و اصیل مردم محل را نشان میداد که زیاد خوشایند بود. او ریش نهایت کم داشت و همیشه، تسبیح در دستش بود و در وقت گردانیدن آن چیزی میخواند. او عموماً با سر برهنه می نشست و کلاه یا دستار بر سر نمی گذاشت و تنها در موارد استثنائی دستاری از چیت سفید بر سر می بست. لباسش ساده بود و کرتی برک که دو خط طلائی در پیش داشت می پوشید و دستاری دیگری به کمرش بود که کاردی از ساخت محل در آن جا داشت. او آدم با وقار و کم حرف بود و جوابهایش کوتاه و مناسب بود، رفتار و ظواهر منحصر به فردش او را مرد فوق العاده ای نشان میداد که در واقع بود. چارلس میسن، میر یزدان بخش را در غوچ قول و در یک محفل جمعی که حاجی خان نیز حضورداشت بصورت مکرر دیده و با او حرف زده بود. و ازاین سبب سخنان او در باره میر دقیق و طرف اعتماد است.

لودویک آدمک نویسنده دنمارکی راجع به میر یزدان بخش بدینگونه اظهار نظر میکند

اعمال و عادت وی حقیقتا استثنائی بود و بیننده را به واقعیت هستی او بحیث یک مرد خارق العاده متیقین و باورمند می ساخت.وقتی حاجی خان پس از قول و قرار با میر یزدان بخش – عازم بامیان گردید میر یزدان بخش با تعدادی از افراد خود و نیز چالس میسن با همراهانش معیت حاجی خان را داشتند. محمدعلی بیگ سیغانی که حاجی خان، ظاهراً می خواست با او مقابله نماید – از در عذر خواهی پیش آمد و دخترش را به عقد نکاح حاجی خان در آورد و شرایط بسیار زود به نفع او و ضرر میر یزدان بخش تغییر یافت و حاجی خان آن همه قول و قرار دوستی و فرستادن قرآن را برخلاف آیین افغانی فراموش کرد و میر یزدان بخش را به همدستی با تاتار ها متهم نموده امر توقیفش را صادر کرد. و به تعبیر میسن – حاجی خان علیه میر کودتایی را صورت داد. میسن میگوید حاجی خان نامهء را ارایه داشت که گویا میر با تاتار ها نوشته بوده است. ولی من یقین داشتم آن نامه مجهول بود. همگی از خدمات، میر به حاجی خان و پیمان شکنی، حاجی خان در تعجب و شگفت بودند ولی جرآت اظهار آن را نداشتند. میسن میگوید که: من از روش حاجی خان کاملاً متعجب شده بودم. من هیچگاه قبل از آن عملی به این نادرستی ندیده بودم. اگر میر پیمانشکن می بود به بسیار آسانی میتوانست حاجی خان را با قوایش در سرحدات بورجیگی از بین ببرد.

تعجب و تأثر نایب حاجی خان و سعدالدین خان گواهی بود بر بستن اتهام غیر عادلانه به میر یزدان بخش نامهء که حاجی خان آن را ارایه نموده بود نامهء تقلبی بود. در وقت گرفتاری از نزد میر، نامهء یافت شد که به وابستگان خود در خارزار نوشته بود. میر در آن نامه امر کرده بود برای استقبال از حاجی خان در بازگشت به بهسود آمادگی بگیرند. او به نایب خویش میرعلی خان ماموریت داده بود تا مقدار ده خروار برنج برای این پذیرائی خریداری نماید. این امر بیانگر صداقت میر به پیمان دوستی و در عین حال مهمان نوازی او دانسته میشود. میر یزدان بخش بهسودی بر خلاف تمام نورم های اسلامی – عرف و عنعنه افغانی با شکستاندن سوگند مهر بالای قران مجید و پیمان شکنی قول و قرار دوستانه در روز هشتم ماه رجب 1248 قمری هجری برابر با 1832 – میلادی در میان راه بامیان و سیاه سنگ با ریسمان اعدام شد و جسد او را به خارزارنقل دادند. او در وقت اجرای اعدام هیچگونه هراس و دست پاچگی نداشت و عذر خواهی نکرد و مرگ را مردانه استقبال نمود.

لودویک آدمک میگوید که: او با سوگند قرآن مجید بصورت ظالمانه بقتل رسید او به حیث یک مرد دیندار به پیمانش استوار بود در حالی که هم پیمان او فرصت طلبانه از سوگندش تخلف ورزیده او را به قتل رسانید. از آنجائیکه مرگ يک پديدۀ طبيعی است ولی به شهادت رسانیدن شادروان میر یزدان بخش بهسودی با عهد شکنی و حیله گری اثرات ناگواری در خاطره ها بر جای گذارد. مرگ چنین شخصیت با اعتبار در میان جامعه، خدمتگار مردم و مرد با ایمان و وفادار به سوگند که آرمانهای مقدسی برای بهبود زندگی مردمش داشت و برای ایجاد نظام عدل و انصاف تلاش مي ورزید تکان دهنده بوده است. شهادت ﺍﻴﻦ ﺸﺨﺼﻴﺖ با ایمان شجاع و مقاوم یک ﻀﺎيعه جبران ناپذير ﺮﻮﺤﻰ ﺒﺭﺍﻯ مبارزان ملی، عیاران و ﻨﻴﺯ ﺨﺪﻤﺎﺖ ﺒﻰ ﺸﺎﻴﺒﻪ، ﺨﺎﻂﺮﺍﺖ ﻮ ﻤﺒﺎﺮﺰﺍﺖﻤﻴﻬﻦ ﺪﻮﺴﺘﺎﻨﻪﺀ ﻤﺮﺤﻮمی ﺪﺮ ﻗﻠﻮﺐ ﻮ ﺍذﻫﺎﻦ جامعه قدر شناس افغا نستان و ﻫﻤﻪ طرفداران عدل و انصاف ﺠﺎﻴﮔﺎﻩﺀ ﺨﻮﺪ ﺮﺍ داشته ﻮ ﺠﺎﻮﻴﺪﺍﻦ ﺨﻮﺍﻫﺪ ﻤﺎﻨﺪ. شاد روان میر یزدان بخش بمثابه شخصیتی با اعتبار و مورد احترام در میان مردم، و هم رزمانش شناخته میشد. ایشان یکتن از شخصیت های مبارز و پاک نفس و با تقوای نظامی و سیاسی در آن زمان بود، ولی پیوسته بعنوان، غمخوار و دلسوز مردم نیازمند در خدمت مردمش قرار داشت. شادروان میر یزدان بخش بهسودی دارای شايستهء مقام والا در تاريخ معاصر افغانستان است. نام میر یزدان بخش بهسودی بمثابه يکی از قربانیان دسیسه و پیمان شکنی امیر دوست محمد خان و عمال وی بنام حاجی خان کاکر برای هميش ثبت تاريخ گردیده نفرین و ننگ ابدی نصیب پیمان شکنی آنان شده است.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://mfabbehsud.com/parsinews/?p=123

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

پیشنهادی: