با گذشت سه دهه اززمان تجاوز روسيه به خاك ميهن ما هنوز شرايطي عادي بوجود نيامده كه افراد جامعه قادربه برنامه ريزي دراز مدت براي آينده فرزندان خود باشند،چه رسد به اشتراك در بهبود بخشيدن به شرايط حاكم بر كشور. بيش از نيمي از جمعيّت چند ميليوني كشور خود نسل جنگ محسوب مي شود با تمامي تبعات آن، ومضاف برآن درگيري هاي داخلي چنان زندگي مردم را فلج نموده كه قدرت تفكر به جوانب معمول زندگي از آنان سلب شده است.
پس از سقوط طالبان و روي كار آمدن دولت موقت مي رفت كه تا پس از سالها يكبار ديگر نگرش خوشبينانه اي در اذهان عامه ايجاد وتقويت شود، متأسّفانه با گذشت زمان اين روزنه ي اُميد نيز توسط مثـلث شوم قدرت به تيرگي گراييد . در ضلعي سوداگران قدرت طلبِ مزوّركه با يدك كشيدن القاب “جهادي ” به هيچ چيز غير از زور و زر نمي انديشند و هنوز هم با سوء استفاده از نام دين تلاش در حفظ موقعيت نا مشروع سياسي خود دارند .سوال اينجاست چه توجيه شرعي موجب شده تا اين محتسبا ن ديني كه تا ديروز در دوران جهاد ، مجاهدِي را كه احياناً ازروي سهو ريشش را تراشيده بود به اكراه نگريسته وهمسفره اش نمي شد ند ، امّا امروز ياوه گويي هاي دشمنان دين و ملت را درلباس مدّعيان دموكراسي، حقوق بشر و…. تحمّل كرده و شرم آورتر از آن اينكه با عاملان تيره بختي مردم افغانستان يعني خلقي ها وپرچمي ها در زير يك سقف جمع شده، براي ادامه حيات سياسي شان تشريك مساعي مي كنند.
ضلع ديگر نا افغان هايي كه با انتساب دروغين خود به جهاد مردم افغانستان مجوز زندگي در غرب را كسب نموده واكنون داشتن چندين هويت را از امتيازات سياسي واجتماعي خود مي پندارند و با پشتگرمي از حمايت كشور هاي غربي ، به اُميد تصدي مناصب كليدي دولت به جانب كشور سرازير شده و سعي مي كنند تا ازرقباي خود سبقت گيرند .اين جمع پس از احراز مواقف مورد ادعا ، تمامي همّ وغم خود را از يك سو صرف تأمين منافع شخصي و از سوي ديگربرآوردن انتظارات كشور هاي كه از اقامتشان برخوردارند مي كنند، كه از اين ميان برخي نيز پس از سوء استفاده هاي كلان اقتصادي در واقع به عنوان عوامل باز گرداننده ي سرمايه به ممالك كمك كننده عمل مي كنند.
آخرين ضلع اين مثلث مختلف الاضلاع قدرت، بقاياي خلق و پرچم اند كه با داغ خيانت به مردم و باورهايشان بر پيشاني راهي جز پناه بردن به قوم نداشتند ،بار ديگردر صدد خيانت به كساني كه حتّي حاضر به قبول اين لكه هاي ننگ بر دامن خود شده بودند برآمده ، بي شرمانه با غنيمت شمردن فرصت هايي كه ازآشفته بازار نصيبشان شده در توجيه جنايات گذشته وهم چنين به صورت اهرم قدرت در احياي مجدد هويت سياسي خود تحت پوشش باز سازي و نو سازي كشوربهره مي گيرند.
تركيب نا متجانس و ناموزون اين مثلث موجب گرديده كه منافع علياي كشور قرباني رقابت هاي بين گروهي اين افراد شود و از اينجا ست كه عمده ترين اهداف تشكيل قوا ي سه گانه كه همانا تأ مين امنيت عمومي ، رشد معارف ، بازسازي و ايجاد اشتغال بود و در نهايت مي بايست به ساماندهي همه جانبه زندگي مردم بيانجامد بازهم در حاشيه قرار مي گيرد.
ابتدا رئيس جمهور به عنوان مجري قانون اساسي با پشتوانه ي همان جمعي كه از غرب آمده واز پيدايش طالبان ، كمّ وكيف حمايت هاي خارجي از آنان اطلاع وبعضاً بر آن اشراف داشتند ، با نقشه ي در اختيار گرفتن مجدّد همه اُرگان هاي مؤثر در پيكره ي نظام سياسي به حذف تدريجي طيفي از مخالفين مانند : محمد محقق ، يو نس قانوني ، عبدالرشيد دوستم ، قسيم فهيم ، داكتر عبدالله با اتهامات وارداتي چون جنايتكار جنگي و يا ناقض حقوق بشرو جمعي ديگر چــون : سيما سمر ، حبيبه سرابي ، بشردوست ، جلالي ، حسن يار ، رهين و … به جرم ؟؟؟ پرداخته ، با كمك رسانه هاي وابسته ي داخلي و خارجي در اين راستا دست به تبليغاتي وسيع زده و بي محابا با طرح عفو سران جنايتكار طالب اولين قدم را در نقض آشكار قانون اساسي كشور بر داشته تا زمينه را براي جايگزيني آنان توسط نيروهاي حزب اسلامي مانند: جبار ثابت ،كريم خرم و بعداَ به گفته ي خودشان طالبان ميانه رو مانند: متوكل و… .در پست رقبا فراهم نمايند.
امّا اين پرسشهاي بحقّ وجدان هاي بيدار بي پاسخ مي ماند كه چراعاملين جناياتي چون بمباران مراسم عروسي به بهانه ي مبارزه با تروريسم كه خود داعيه ي دفاع از حقوق بشر را دارند به مردم معرفي ويامحاكمه نشده اند ؟ ازطرف كدام اولياي دم ، قاتلين اطفال بي گناهي كه در مكاتب زنده زنده سوزانده شدند مورد عفو قرار گرفته اند؟ طا لبان ازخدا بي خبري كه مردم يكاولنگ را قتل عام ، شما لي را با خاك يكسان نموده وآثار بي نظير فرهنگي باميا ن را از بين بردند در كدام محكمه مورد
بازخواست قرارگرفتند؟ آيا كسي متوكّل وزير خارجه ي طالبان را كه علناً ازاعدام مخالفان به عنوان تفريح وسرگرمي مردم در استاديوم كابل ياد مي كرد باز جويي نموده است؟
اين حاتم بخشي ها و نظا ير آن مو جب شده تا سر انجام به مصداق اين بيت ازشيخ اجل سعدي عليه الّرحمه كه” اگر زباغ رعيت ملك خورد سيبي بر آورند غلامان او درخت از بيخ ” زمينه براي پيشنهاد وتصويب طرح مصالحه ملي ازسوي كساني كه موقعيّت سياسي خود و وابستگانشان را علي رغم خوش خدمتي باز هم درمعرض خطر مي ديدند به شكل ظاهراً قانوني فراهم شود .
اكثريت مردم جامعه اعمّ از عوام وتحصيلكرده – پس از تحمّل مشقّات سي ساله – حتي امروز كه نگران تأمين حداقل مايحتاج روزمره خود وخانواده مي باشند به آن سطح از آگاهي سياسي رسيده اند كه قادر به تجزيه وتحليل چنين توطئه هايي از جانب هر دسته وگروهي باشند تا فريب اين شعار هاي تكراري را
نخورده و در عين حال نه به آقاي كرزي حق اين گونه بذل و بخشش از كيسه خليفه راميدهند ونه به طراحان مصالحه ملي . چنانچه اگر واقع بينانه به مظاهره ي كم رونق روز جمعه 23|2|2007 در كابل توجه نماييم تصاويري را كه مردم با خود حمل مي كردند كاملاً شكل قومي و
تنظيمي داشته بطوريكه ديده نشده كه يك پشتون در كنار عكس سياف تصوير مزاري را ويا بالعكس يك هزاره ويا تاجيك عكس هاي مسعود ، محقق ، سياف را در كنارهم حمل كرده باشند .اشاره سياف در سخنراني خود به كنار زدن مجاهدين ازقدرت دليل واضحي است كه بر پايي اين تجمع به منظور انتقام جويي سياسي ويا نوع جديدي از نمايش قدرت رو به زوالشان صورت گرفته نه مصالحه ي ملي .
اگر چه در كنار اين زرو زور پرستان خائن به آ رمان هاي جهاد مقدس، مسئولين صادق و دلسوزي نيز مشغول انجام و ظيفه مي باشند ، اما عملكرد گروه هاي فوق و وابستگان فرصت طلب آنها چنان فضاي نا سالمي را بوجود آورده كه اثرات مثبت خدمات اين خدمتگزاران وطن پرست نيز پايمال شده وبه چشم نمي آيد.
در پايان لازم به ياد آوري است كه مردم اساساً چنين جرياناتي را به سُخره گرفته و وقعي نمي نهند زيرا سيّاسان مغرض بي كفايت ديگر در پيشگاه مردم از كم ترين حيثيّت و اعتبار سياسي برخوردار نمي باشند .عفو عمومي آقاي كرزي وطرح مصالحه ملي به مثابه ي نوشتنِِِِِ بر مجسمه هاي يخين طراحان وعرضه
در مقابل گرماي نگاه معني دارمردم است كه نخواهد پاييد و تنها به گل ولاي كا بل خواهد افزود.
والسًلام
انجنير هادي پويان
27/02/2007
جـرمنـي