ماجرای کله‌منارها در افغانستان/ محمد مرادی

روزی از روزها که حدود هفت‌ساله بودم، دست در دست پدرم از مقابل دروازه «فرقه» یا «قل‌اردو» واقع در بیرون «دروازه توپخانه» شهر قندهار عبور می‌کردیم. این منطقه اکنون در حدفاصل مکتب «کاکا سیداحمد» و جاده‌ای موسوم به «سرک گادی»ها واقع شده است. یک قبرستان قدیمی به اسم «پیردکنی» یا «پیرغلام‌ علی‌شاه» نیز در همین نزدیکی قرار دارد. وقتی به این محل رسیدیم، پدرم لحظه‌ای ایستاد و به اطراف خیره شد. منتظر بودم تا موضوعی را با من در میان بگذارد. پدرم که غرق در خاطرات خود بود، گفت: وقتی‌که هم‌سن‌وسال تو بودم، یادم است در همین مکانی که ایستاده‌ایم، چندین «کله‌منار» یا «کله‌مناره» برپا شده بود.
کنجکاو شدم و پرسیدم که کله‌منار چیست؟
گفت که حاکمان قدیم پس از کشتن مخالفان خود، سرهای آنان را برای عبرت و ترس بقیه مردم، به نمایش می‌گذاشتند. مثلاً کارگزاران دولتی، ستون‌هایی از گِل و خشت به شکل منار درست می‌کردند و سرهای آدم‌ها را در تیرکش‌ها و شیارهایی که اطراف این مناره‌ها تعبیه شده بود، به نمایش می‌گذاشتند. همان کاری که عبدالرحمان خان می‌کرد.
پدرم که خودش این مناره‌ها را از نزدیک دیده بود، ادامه داد. امیر عبدالرحمان خان وقتی بر مخالفان پیروز می‌شد، از سرهای کشتگان مناره درست می‌کرد و این امر چنان رایج بود که حتی بعضی مواقع مأموران دولتی برای درست کردن مناره فرصت نداشتند و سرهای انسان‌ها را روی‌هم می‌انباشتند و تلی از جمجمه می‌ساختند.
پدرم افزود: کله‌منارهای قندهار نیز در زمان عبدالرحمان درست شد که تا اواخر دوره حبیب‌الله خان فرزندش برپا بود اما امان‌الله خان نوه‌اش دستور داد که کله‌منارها را تخریب و سرهای به نمایش گذاشته‌شده را دفن کنند. پدرم سپس گفت که بعضی از سرهای گذاشته در این کله‌منارها دارای ریش‌های کوچک و کم‌حجم و برخی دیگر دارای ریش‌های انبوه و بلندی بودند.
این اصل ماجرای کله‌منارها بود که پدرم برایم تعریف کرد.
با توجه به همین نکته، سرهایی که ریش‌های کوچکی داشتند، مشخص بود که متعلق به چه قومیتی هستند اما سرهایی که دارای ریش‌های انبوه بودند، باید متعلق به اقوام دیگر افغانستان می‌بودند.
عبدالرحمان خان خود در کتاب خاطراتش که «تاج التواریخ» نامیده می‌شود، راز این معما را برملا کرده است. او بخشی از کتابش را به بیان کشتار مخالفان اعم از پشتون و غیرپشتون اختصاص داده است. رسم به توپ بستن و کور کردن، دو مورد از شکنجه‌های رایج در دوره عبدالرحمان خان بوده که خودش جزئیات مجازات صدها تن از مخالفینش را در همین کتاب شرح داده است. سال گذشته در سلسله مطالبی که به مجازات‌ها در تاریخ معاصر افغانستان اختصاص داشت، بحث کردیم و در این یادداشت قصد ندارم بیش از این، مصدع اوقات دوستان شوم.
خلاف تصور عموم، عبدالرحمان خان تنها هزاره‌های شیعه را قتل‌عام نکرد بلکه پشتون‌های سنی را نیز از دَم تیغ و دهن توپ گذراند. او نه تنها سرهای هزاران پشتون غلجی را در ولایت‌های زابل و غزنی از تن جدا کرد بلکه بدن‌های صدها پشتون دُرانی را نیز در جای‌جای افغانستان از جمله در منطقه «چهل زینه» قندهار قطعه‌قطعه کرد. او نه تنها درانی «محمدزی» می‌کشت، بلکه تشنه ریختن خون درانی‌های «بارکزی» یا عموزادگان و هم تباران خود نیز بود. برای عبدالرحمان خان، سنی تاجیک بدخشانی و سنی ازبک ترکستانی فرقی نمی‌کرد، هرکسی که از او بدون چون‌وچرا فرمان نمی‌برد، باید نابود می‌شد. برای عبدالرحمان خان، شیعه هزاره در مناطق مرکزی افغانستان و شیعه فارسی‌زبان در قندهار هم فرقی نداشت. منتها در بین همه اقوام افغانستان که به خشم امیر گرفتار شدند، بیشترین آسیب به هزاره‌ها رسید که تا مرز نابودی پیش رفتند.
دو سال پیش سلسله مطالبی نیز تحت عنوان «شهدای استبداد» از این قلم منتشر شد. در این مطالب آن عده از شخصیت‌ها و عالمان دینی شیعه معرفی شدند که هزاره نبودند اما بازهم در آتش کینه عبدالرحمان سوختند. آیت‌الله «مقدس قندهاری» مشهور به «حاجی مقدس» آیت‌الله «محمدعلی قندهاری»، حجت‌الاسلام «ملاعلی جان قندهاری» و «آخوند پارسا» از روحانیان مطرح شیعه قندهار بودند که به دستور عبدالرحمان خان، به شهادت رسیدند. علامه امینی صاحب کتاب مشهور «الغدیر» در صفحه ۴۹۳ کتاب «شهدای راه فضیلت» از این علما و نحوه شهادت شان یاد کرده است.
به‌هرحال، بخشی ازسرهای گذاشته در کله‌منارهای قندهار، متعلق به پشتون‌ها بوده است. همان‌طور که پدرم سرهایی با ریش‌های انبوه را در این کله‌منارها دیده بود. به احتمال زیاد، این سرها به مردم «تره‌کی»، «علی‌خیل«، «تغر» و «اندر» در ولایت‌های زابل و غزنی تعلق داشته است. این اقوام در سال ۱۳۰۲هجری علیه عبدالرحمان خان قیام کردند که مقاومت آنان مدت‌ها طول کشید. فقط یک نمونه خدمت شما عرض می‌کنم تا عمق فاجعه را بدانید. مردم اتغر یا تغر در ولایت زابل روز سه‌شنبه نوزدهم رجب سال ۱۳۰۴هجری با سربازان عبدالرحمان درگیر شدند که در نتیجه شکست خوردند. در صفحه ۷۷ کتاب «کله‌منارها» به نقل از «سراج التواریخ» آمده است که در این درگیری ۱۷۰۰ تن از قیام‌کنندگان کشته شدند. طبق این گزارش؛ «قوای اجیر وحشی سرهای تمام شهدا را بریده و به قندهار روان کردند و در آنجا مناری از آن ترتیب دادند.»
این گزارش می‌رساند که تنها ۱۷۰۰ سر بریده از مردم پشتون تغر، در قندهار به نمایش در آمده بود. حالا که نوشته‌ام رو به آخر است، این نکته را هم اضافه کنم که عبدالرحمان خان، آگاهانه کله‌منارها را در منطقه بیرون از دروازه توپخانه انتخاب کرده بود. شهر قندهار چندین دروازه دارد که به «دروازه عیدگاه»، «دروازه کابل»، «دروازه شکارپور»، «دروازه هرات» و «دروازه توپخانه» مشهورند. بین این دروازه‌ها، در نخست دروازه عیدگاه و سپس دروازه‌های هرات و کابل اهمیت زیادی داشته و دارند اما عبدالرحمان خان برای ساختن کله‌منارها در قندهار دروازه توپخانه را انتخاب کرده بود که اهمیت درجه سه داشت. در آن زمان و البته فعلاً نیز چنین است که بیشتر ساکنان منطقه توپخانه، از مردمان فارسی‌زبان هستند. امیر، از این مردم بسیار وحشت داشت. به همین خاطر عبدالرحمان خان در مقابل دروازه توپخانه که دروازه استراتژیکی هم نبوده، کله‌منارها را ساخت. البته همان‌طور که اشاره شد، بسیاری از شخصیت‌های دینی و اجتماعی مردم فارسی‌زبان قندهار نیز در کشتارگاه عبدالرحمان خان، سلاخی شدند، همان‌گونه که پشتون‌ها، هزاره‌ها، تاجیک‌ها، ازبک‌ها و حتی نورستانیان غیرمسلمان به قربانگاه امیر رفتند.
در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://mfabbehsud.com/parsinews/?p=10487

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

پیشنهادی: