یک سال از سیطره نظام سیاه طالبان در افغانستان میگذرد و در این مدت تنها صدای پایدار و ماندگار علیه حاکمیت سیاه، ظالم، استبدادی، تبعیضگرا و فاسد گروه طالبان، اعتراض شکوهمند زنان افغانستان است. زنان افغانستان از همان آغازین روزهای حاکمیت طالبان تا کنون صدای آشتی ناپذیری با گروه متحجر طالبان و فریاد حق خواهی خویش را در جاده ها سر داده و سکوت را شکسته است.
آخرین بار که صدای زنان با گلوله پاسخ داده شد اعتراض و راهپیمایی امروز زنان در جاده های کابل بود. زنان آزاده و حق خواه کابل با فریادهای “نان، کار، آزادی و مشارکت سیاسی” حاکمیت یک ساله طالبان را بار دیگر به چالش کشیدند و آسمان غرق در غم و دود انتحاری کابل را با صدای آزادی و حق خواهی خویش “غبار روبی” نموده و نوازش دادند.
صدای اعتراض زنان چیست؟ چرا طالبان از صدای اعتراض زنان می ترسند؟ این ها سوالاتی است که باید طالبان پاسخ آن را بگویند ولی می دانیم که طالبان برای این سوال ها پاسخی ندارند. واقعیت آن است که طالبان از هر صدایی که طشت رسوایی آنان را از بام به زیر اندازند و از فساد، ستم و تبعیض در حاکمیت آنان سخن بگویند و به مردم روشنی و آگاهی بدهند، در هراس می افتند و چاره و تدبیری جز نابودی آنان ندارند؛ صدای خبر نگاران که صدای بیداری و آگاهی دادن به مردم و انتقاد از فساد و ناکارآمدی یک نظام در کشور است توسط طالبان خاموش می شود، مکاتب و دانشگاهها که جوانه های امید و نهال آگاهی در آنها پرورش می یابند و رشد می نمایند توسط طالبان بسته می شوند، زنان که از حق و حقوق خود و مشارکت سخن می گویند چون طالبان با هر نوع حق طلبی و مشارکت مخالف هستند و جز اطاعت بی چون و چرا هیچ مطالبه و خواستی را بر نمی تابند و قبول ندارند، صدای اعتراض آنان را با گلوله و شکنجه پاسخ می دهند.
طالبان دانسته اند که؛ می توانند زنان را شکنجه نمایند، در سیاه چال ها بیاندازند، نابود کنند، بر آنان تجاوز نمایند و بر جاهای از بدن شان شلاق بزنند که زنان نتوانند به دنیا و رسانه ها نشان دهند، بالای شان شلیک نمایند و صدای اعتراض شان را با گلوله پاسخ بگویند و لی این را نیز باید بدانند که زنان افغانستان نابود شدنی نیست بلکه نابود کنندهای ستم گران و ظالمان خواهد بود.
طالبان باید بدانند که صدای اعتراض زنان تنها صدای چند “عجوزهای نا توانِ” که به باور آنان فرزندان شان از آنها در هر جا نمایندگی میتوانند!، نیست بلکه صدای اعتراض زنان، صدای در گلو خفه شدهای تمام مردم افغانستان است که از حنجرهی زنان فریاد می شود. و این چنین است که “صدای زنان ناقوس پیروزی” و آزادی است و تداوم این صدا ها روزی زنگِ زوالِ حکومت متعصب و انحصارطلب گروه حاکم را در سراسر کشور خواهد نواخت.
ما صدای اعتراض زنان آزاده افغانستان را که هر روز با تحمل سخت ترین مشکلات و ناملایمات روزگار به جاده ها می آیند و فریاد حق و حقوق بیش از نیمِ از انسان های در بند افغانستان را به گوش جهانیان می رسانند، می ستاییم و مطالبات آنان را خواست های برحق اسلامی و انسانی زنان افغانستان می دانیم. مبارزات زنان افغانستان از آن جهت قابل تقدیر و ستایش است که دیگر صداها و ادعا های مقاومت و مبارزه عمدتا از بیرون و راه های دور و با اطمینان از قرار نگرفتن در معرض آسیب و خطر، فریاد میشود اما زنان از بین گلوله و آتش، آگاهانه و با قبول انواع خطرها و زیانها سخن می گویند؛ زده می شوند ولی از حق دست بر نمی دارند، شکنجه می شوند اما می گویند ما حقوق خود را می خواهیم، با گلوله پاسخ داده می شوند باز می گویند ما “می مانیم” و این کشور را “می سازیم” و صدها مشکل بر سر راه شان خلق می کنند ولی آنان از حق خواستن دست بر نمیدارند و این است که صدای زنان ماندگار ترین صدای این فصل تاریخ افغانستان است و من معتقدم این صداهای اعتراض سنگ بنای تحولات آینده در کشور خواهد بود.
دقت کنیم که فریاد های اعتراض و سرکوب هر کدام واقعیتی را بیان می نمایند؛ تداوم فریاد ها نشان می دهد که زنان در تنگنای سخت قرار دارند و آنان با بیرون شدن در جاده ها از حقِ از دست رفته و لگد مال شدهای شان توسط طالبان سخن می گویند و زنان بار بار فریاد می کنند تا وجدان های خفته و خاموش مدافعان حقوق بشر و حقوق زنان و جامعه ملل را متوجه حقوق از دست رفتهشان نمایند. و طرف طالبان هر قدر این فریاد ها را با گلوله، تهدید، شکنجه و خشونت پاسخ میدهند بی چارگی و در ماندگی خود را نشان می دهند! طالبان وقتی صدای زنان را با گلوله پاسخ می دهند در واقع ضعف و ناتوانی خویش را بر آفتاب می نمایند و بیان می نمایند که توان تحمل هیچ صدایِ اعتراض را ندارند و راهکاری نیز برای فراهم سازی قناعت زنان و باوری برای تحقق خواست های بر حق آنان، ندارند.
واضح و روشن است وقتی در برابر خواست های مانند؛ “نان، کار و آزادی” جز مرگ، نفرت، گلوله و شکنجه، پاسخ منطقی دیگری از سوی گروه بر سر قدرت وجود ندارد معنایش آن است که طالبان نه برای مردم نان فراهم می توانند، نه برای آنان زمینه کار را مهیا می سازند و نه حق و حقوقی برای زنان و بخش عظیم از جامعه قایل هستند و زمانی که نان، کار، آزادی و زمینه زندگی و مشارکت در قدرت وجود نداشته باشد بی گمان مردم به میدان خواهند آمد و فریاد خویش را تا بلندای جهان، بلند خواهند نمود. باورمندم که صدای حقخواهی زنان و دیگر آزادی خواهان چنان در آسمان کشور طنین انداز خواهد شد تا تبدیل به فریادِ جشن آزادی و پایان تاریکی گردد.