مقدمه
در این نوشته به بررسی سه سنگنبشته نویافته، در هزارستان که به خط و زبان تخاری، بِراهمی، فارسی و عربی پس از اسلام، نگاشته شده، پرداخته شده است. خط این سنگنبشتهها به زبان تخاری، بِراهمی، فارسی و عربی است. نکتهای که سنگ نبشتهای به زبان تخاری را از دیگر نبشتههای زبان تخاری جدا میکند، تأثیر گویش محلی بر این سنگنوشتهها است. این ویژهگی جایگاه ویژهای از نظر بررسی تحول زبانی برای این سنگنبشتهها ایجاد میکند.
این آثار از زوایای گوناگون هنری، تاریخی و محتوایی قابل بررسی است. حاصل این سنگنبشتهها ارتباط بین نسلهای مختلف و انتقال تجربه و دستآوردهای تاریخی گذشتهگان به آیندهگان است.
این سنگنوشتهها در مرور زمان گرفتار آسیبهای زیادی شده است. به طور نمونه در سنگنوشته بِراهمی بهسود، به علت عوامل تخریبی مانند اثر آفتاب، افتوخیز و ریزشهای جوی و عوامل انسانی، چند سطر آن از بین رفته و هنوز دقیق مشخص نشده که این کتیبه متعلق به کدام دوره تاریخی است.
سنگنبشتههای مورد بررسی در هزارستان بیشتر کندهکاری روی تختهسنگ است که به طور معمول واقعه تاریخی بر روی آن نوشته شده است. این سنگنوشتهها بیشتر فرمان شاهان و فرمانروایان و یا توصیف وقایع و تاریخ جنگها است که به زبانهای باختری، بِراهمی، فارسی و عربی نوشته شده است. این سنگنوشتهها معتبرترین سند گذشتهگان برای انتقال اطلاعات و تاریخ از باشندهگان کهن این مناطق است. سنگنوشتههایی که یادگاریهایی از زمانهای تاریخی منطقه و راویان خاموش سرگذشت این سرزمیناند؛ راویان تاریخی که بخشی از تاریخ گمشده این دیار را بازگو میکنند.
این نوشته با بهرهگیری از روش توصیفی – تحلیلی و با مطالعات کتابخانهای ضمن بررسی سنگنوشتهها به این نتیجه دست یافته است که این کهن کتیبهها ضمن خط شناسی و اطلاعات تاریخی میتوانند رویکرد تازهای به مطالعات هزارهپژوهی و گویش این مردم داشته باشند.
سنگنوشته به خط و زبان باختری در بغلان – دره نیکپی
این سنگنوشته روی لاخسنگ بزرگ سیاه کنده شده است. نوشته آن به خط و زبان باختری است. از آنجایی که سنگ و بستر نوشتهها، پختهگی لازم را نداشته، در مرور زمان و در اثر باد، باران و برف، بخشی از نوشتهها از بین رفته و مقدار کمی از آن باقی مانده است. محتوای سنگنوشته با توجه به خواندن ابتدایی پروفسور نیکلاس سیمز – ویلیامز، متخصص زبانهای سغدی و باختری و استاد انگلیسی در دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی (SOAS) دانشگاه لندن، سند یا یادمان یک کار بزرگ توسط شاه یا امیر است که خبر از حفر چاه یا کانال آب میدهد.
این منطقه را سیاهکنده مینامند. در متن سنگنوشته هم سیاهکنده و کنده آمده است. سیاهکنده، منطقه دورافتادهای است که در گذشته محل نظامی یا جایی برای نگهداری و پرورش اسب بوده است. این منطقه میدان کوچک هموار دارد که از کناره آن لاخسنگی را کنده یا حفر کردهاند تا آب را رد کنند. کانالی که آبراهه بوده است. جریان کندن این آبراهه و ساختن یک محل نظامی و حکومتی باید در این سنگنوشته آمده باشد.
در کنار این سنگنوشته، کمی پایینتر از آن، خانهای است که سنگنوشتهای در اسطبل آن قرار داشته است. صاحب خانه نخست میخواسته است که این تختهسنگ را به خاطر خانهسازی بشکند؛ اما در پایان به همان صورت باقی گذاشته است.
این سنگنوشته در منطقة هزارهنشین قرار دارد که نشاندهنده بومی بودن باشندهگان آن و نوشتن ساکنان کهن این مردم به خط و زبان باختری است که یکی از کهنترین خط و زبان در منطقه است.
سنگنوشتهای به خط بِراهمی در بهسود
سنگنوشتهای به خط بِراهمی در روستای غرغره کوهبیرون بهسود، در بیست کیلومتری جنوبغرب قله شاهفولادی در دهن دره سیاه ریگ دامنه جنوبی کوه بابا یافت شده است.
خط بِرَهمایی یا خط بِراهمی، کهنترین خطی است که در آسیای مرکزی و افغانستان کنونی در میانه هزاره پیش از میلاد استفاده میشده است. این خط در هند باستان و آسیای جنوبی نیز کاربرد داشته است. الفبای براهمی كه برای نوشتن زبان سانسكريت نیز به كار میرفته، در سده پنجم پیش از میلاد کاربرد منطقهای داشته است. همینگونه، سکاها الفبای براهمی را با تغییرات متناسب با زبانشان به کار میبردهاند.
سنگنوشته بهسود شاید از شاخه شمالی خط براهمی باشد که باید در دوران سکاها یا سانسكريتنویسان کهن نوشته شده باشد. در این سنگنوشته از پادشاهی نام برده شده است که با تأسف به خاطر از بین رفتن حرفها و نشانهها، درست خوانده نمیشود. بسیاری از حروف این سنگنوشته در مرور زمان توسط باد، باران و مردم محل نابود و برخی دیگر توسط عدهای با هم درآمیخته شده است. به طور نمونه حرف (ش) بِراهمی با حرف دیگر توسط یکی با سنگ نوک تیز پیوند داده شده و برخی از حرفها زیر نقاشی جدید و نام یادگاری فارسی از بین برده شده است. به نظر میرسد که آنچه باقی مانده است باید نام شاه، خدایان و معبدی در همان نزدیکیها باشد.
این سنگنوشته، توسط متخصصانشان خط بِراهمی تشخیص داده شده است؛ اما ممکن است توسط پژوهشگران دیگر، خط دیگری از خطوط منطقه تشخیص داده شود. با آن هم این کتیبه به هر خطی که باشد، کهن و ارزشمند است.
سنگنوشتههایی از دوران غزنویان و غوریان در ناور غزنی
سنگنوشتههای ناور غزنی، به صورت مجموعه سنگنوشته در کوهی روی سنگهای سیاه در نزدیکی یک گورستان کهن کنده شده است. این نوشتهها در مرور زمان نوشته شده است. برخی از این نوشتهها جدید است و برخی کهن به نظر میرسد. خطهای کنده شده در این نوشتهها برخی روشن است و لایههای کهن سیاه رنگی که ناشی از گذر زمان و رسوب آهک، گل و لای که در اثر باد، باران و برف به وجود میآید، در آنها شکل نگرفته است؛ اما برخی بسیار کهن به نظر میرسد و خطهای کنده شده، به زردی متمایل شده و برخی از حروف و سطرهای آن در مرور زمان از بین رفته است که نشان از کهن بودهگی آنها دارد.
تاریخ این نوشتهها براساس سنگهای چندگانه گوناگون است. نخستین تاریخ آن ۵۷۷، پس از آن ۵۹۷، ۵۹۰ و آخرین آن ۵۹۶ باید باشد. این تاریخ همزمان است با حاکمیت سلاطین غزنوی و قدرتگیری حاکمان غوری که جنگهای خونین آنان بیشتر در شمال غزنی، ناور، جاغوری، ارزگان، دایه یا اجرستان باید اتفاق افتاده باشد. اگر به تاریخ ادبی و ادبیات فارسی مقایسه شود، به دوران «سوزنی سمرقندی» میرسد.
نمونه خط این سنگنوشتهها همانندی با سنگهای گورستانهای کهن شهر غزنی و اطراف آن و عهد غزنویان دارد. بیشترین حروف این سنگنوشتهها مانند خط قرآن و دیگر خطوط است که در دوران غزنویان و غوریان نوشته شده است.
این سنگنوشتهها به فارسی و عربی نوشته شده است. نوشتههای عربی آن بیشتر اسماء الله و اسماء الحسنی است. بیشتر دعا و مناجات است. برخی از نامها و صفات خداوند نیز در آن به ترتیب آمده است. نمونه خط آن برخی کوفی است و «ی» عربی در آن، نقطه گذاشته شده است. برخی دیگر عربی عادی به نظر میرسد. عربینویسی در دوران حاکمان غزنوی و غوری اصل و نامهنگاری و کتابنویسی در این روزگار بیشتر عربی بوده است. در این دوران، کوتاه مدتی فارسینویسی رایج شده بود که دوباره عربینویسی جای آن را گرفته بود و اصل در مراسلات، عربینگاری دستوری شده بود.
برخی دیگر از نوشتهها شعر و نثر فارسی است. یک نمونه آن رباعی است.
دنیا گذران است اگر بیداری
در خواب مشو اگر چه دنیاداری
دنیا همه در غرور دارد پاری
پس غره مشو بر هر کاری
در بالای این شعر نام «ابوبکر اسماعیل بهروز» آمده است که نویسنده این شعر یا شاید شاعر آن باشد. در متن دیگری که نویسنده آن «محمد بن علی بهیر» است، نثر کهن عهد غزنویان دیده میشود که آمده است: «… بر این نبشتهام… هرکه خواند، دعایی کند مر مرا از جگر». تاریخ این نثر ۵۹۰ است که همانندی با نثر عهد غزنویان میکند. «محمد بن علی بهیر» در جای دیگر دعائیهای نوشته و از خداوند عذر خواسته است که نثر آن آهنگین است و شباهتی به نثر مرسل عهد غزنویان دارد.
نویسندهگان این سنگنوشتهها دقیق مشخص نیستند. در چند جایی نام چند نفر دیده میشود که یکی از آنان «ابوبکر اسماعیل بهروز» است. این نام کهن و مربوط به دوران غزنویان و غوریان باید باشد. «محمد بن علی بهیر»، «یوسف بن بلدوف» یا «يوسف بن بلد» نامهای دیگریاند که کهن مینمایند.
هیروگلیفها یا نقاشی سنگ، در این مجموعه سنگنگاریها هم کهن مینماید. بدون شک برخی به دوره پیش از اسلام و برخی شاید به دوره غزنویان و روزگار کنونی برسد. نمادها و مهرهای کنده شده در این مجموعه سنگنوشتهها و سنگنگاریها مانند سنگنوشته سیاهزمین جاغوری است که شاید «مهر تغرا» باشد.
برای تحقیقات بیشتر و تاریخ دقیق این سنگنوشتهها و هیروگلیفها نیاز است تا محققان به منطقه بروند و با دیدن از نزدیک و به آزمایشگاه بردن گردههای آن، تاریخ دقیق آنها را مشخص کنند. آنچه نوشته آمد، برداشت من از این مجموعه سنگنوشتهها و هیروگلیفها است.
منابع و پانوشت
۱- رجبی، پرویز (۱۳۸۰)، هزارههای گمشده، تهران: توس.
۲- گاور، آلبرتین (۱۳۶۷)، تاریخ خط، ترجمه عباس مخبر و کوروش صفوی، تهران: پنگوئن.
۳- عکسهای سنگنوشته بغلان از علینظر نظری، استاد یونس طغیان ساکایی و صاحب نظر سنگین است.
۴- عکس سنگنوشته بهسود از نجیب بلخی است.
۵- عکسهای سنگنوشتههای ناور از همایون هژیر است.
۶- استاد علی محمدی در شناسایی این سنگنوشتهها کمک کرده است.