مقدمه
بدون تردید، یکی از سودمندترین مطالب برای عامهای مردم، شرح حال وتبیین زندگی بزرگان، به عنوان الگو ها، رفتاری است، و مردم میکوشد زندگی خویش را بر مبنای زندگی آنان سرو سامان دهد. در این نوشتار، شرح حال زندگی شخصی، یکی از بزرگان دره صوف را میآوریم، که به خاطر تحقق احکام و شریعت محمدی(ص) حاضر میشود خر (الاغ) سر چپه سوار شود، ایشان با لگد مال گردن جایگاه و مقامی که در بین مردم داشت، باعث احیاء احکام شریعت میشود، در عرصهی سستی احکام شرع در بین مردم، او خود حاضر به قربانی شخصیتش میشود، و همه جایگاه اجتماعی خویش را فدایی اسلام میکند، او غلام نبی بیک فرقه مشیر است که همه از او به نیکی یاد میکنند.
ولادت
غلام نبی، فرزند گل محمد مینگ باشی در سال 1267ه.ش در یک خانواده متوسط چشم به جهان گشود، وی با مشکلات فراوان و با همکاری پدرش، روانه مکتب خانه محلی میشود، درس را در مکتب خانه محلی فرایند رایج آنروز، فرا گرفت، از این که دارای استعداد خاص وتیز هوش بود، درس را به زودی یاد میگرفت، مدتی نزد ملا غلام علی کربلای و آیت الله حاج شیخ میرزاحسین، نیز شاگردی نموده است.
تحولات
افـق بیشــهای میـهن کجایی غـرور قـله ای روشن کجایی
سپاهت فـتخ بلخ باستان کرد که ای سر تاج ماه من کجایی
تو استی افتخارات دره صوف یگانه فـاتیح میهن کجایی[1]
در سال 1291ه.ش زندگی سیاسی و اجتماعی ملا غلام علی کربلایی، آیت الله حاج شیخ میرزا حسین، با زندگی سیاسی و اجتماعی غلام نبی بیک فرقه مشیر، تا اندازهای گره و پیوند خورده است، غلام نبی بیک فرقه مشیر، دوست صمیمی، یار و همکار آخوند حاجی بود، وی آدم مذهبی و شجاع و دلسوز مردمش بود، به آخوند حاجی و ملا غلام علی کربلایی، ارادت خاصی داشت، این نبوغ، بیانگر آینده نگری و دینداری اوست، چنانچه، درتمام امور، همیشه حامی دین و مطیع روحانیت و شخص آخوند حاجی وملاغلام علی کربلای بوده است.در تحولات سیاسی و اجتماعی سال1307ه.ش (سقو)، قیام عمومی مردم دره صوف، علیه حاکمان سقوی، حمایت و پشتیبانی مردم دره صوف از حکومت نادر خان، در سمت شمال کشور، از جمله تصرف ولسوالی دره صوف، علاقه داری نوآمد، قریه های اطراف آن و شهر بلخ، خلم، آیبک مرکز سمنگان وبغلان نقش مؤثر داشته است.
ترور آیة الله حاج شیخ میرزاحسین
غلام نبی بیک فرقه مشیر، شب و روز در فعالیت های سیاسی و اجتماعی، دو شادوش آخوندحاجی و ملا غلام علی کربلای، عمل میکرد، در همین زمان، غلام نبی بیک فرقه مشیر، شخصی را به نام قاسم، که با تحریکات حکومت وقت، قصد ترور آخوند حاجی را داشت، دستگیر میکند، غلام نبی بیک، تصمیم داشت او را محاکمه و اعدام نماید، تا مایهای عبرت دیگران شود، ولی آخوند حاجی، قاسم را میبخشد و آزادش میکند. از این گذشت و بخشش آخوند حاجی، قاسم تحت تأثیر اخلاق او قرار میگیرد و ابراز ندامت و پشیمانی میکند و قسم میخورد که دیگر از دستورات آخوند حاجی و ملاغلامی علی کربلای، سر پیچی نکنند و قاسم بعد ها، در جنگ های سمنگان و مزارشریف، یکی از فرماندهان نبرد به شمار میرفت.
غلام نبی بیک فرقه مشیر، تمام کارهای سیاسی و اجتماعی، را طبق مشوره آخوند حاجی و ملا غلام علیکربلایی، انجام میداد، از جمله گندم های که درگدام خانه دولتی، در منطقه دهی، توسط غلام نبی بیک فرقه مشیر، اداره میشد، به دستور آخوند حاجی، بین فقرا تقسیم گردید. غلام نبی بیک، در تأسیس مدرسه دینی سرولنگ، اولین مدرسه دینی در سطح هزارستان زمینی را وقف نمود و در اختیار آخوند حاجی وملا غلام علی کربلای قرار میدهد.
درک مردم
به روح فرقه مشیر درود وصد سلامی که خود حاضر به قربانگاه تو زیباست
(موسی رضوانی)
غلام نبی بیگ فرقه مشیر، با همکاری ملا غلام علی کربلایی و آخوند حاجی، وضعیت مردم خویش را خوب درک کرده بود و از نگاه عقاید مذهبی، مردم کم توجه بودند، غلام نبی بیک، از این وضعیت، سخت رنج میبرد و راه چاره را با جدیت همراه روحانیون، جستجو میگرد، تا مردم را از دیو جهل ضلالت وگمراهی، نجات داده بسوی سعادت و خیر و صلاح، رهنمون سازد.
این کار عملی نیست، مگر با یک حرکت شجاعانه، ولی این حرکت، به ایثار و فدا کاری ضرورت دارد، و قربانی میخواهد، غلام نبی فرقه مشیر، میخواهد نهایت خلوص و تسلیم پذیری، از دستورات دینی را به مردم بیاموزد، شخصاً خودش حاضر میگردد که این ریسک به ظاهر انتحار و خود کشی را قبول نماید، درصورت که ایشان یکی از سران و بزرگان و مورد احترام است، قبولی چنین کاری، برای او سخت و سنگین بود، و در ظاهر، برای او گران تمام میشد، غلام نبی بیک، به این عقیده رسیده بود که از دست دادن ارزش های ظاهری، در مقابل به دست آوردن ارزش های والایی معنوی، ناچیز میباشد،(توسلی، طلوع1399،56)[2].
غلام نبی بیک فرقه مشیر، برای آیت الله حاج شیخ میرزاحسین و ملا غلام علی کربلای پیشنهاد میکند: به جهت این که توده های مردم، از دستورات شماعلما اطاعت نمایند و کسی از فرمان شما سر پیچی نکنند، شما در بین مردم از قدرت و ابهت بالای برخوردار باشید، شما به یک بهانهای، من را در محضر عموم مردم، مجازات نمائید، مرا خر سر چپه سوار کنید وسیاهلَی، به صورتم بکشید، تا همه مردم با چشم سر ببینند، که غلام نبی بیک فرقه مشیر، بخاطر ندانستن عقاید مذهبی خویش، چنین مجازات میشود.
خر (الاغ) سر چپه سوار گردند!!!؟
دم خر(الاغ) در دهانش دادند!!!؟
سیاهلَی کشیدن به صورت!!!؟
چه مجازاتی سنگین!!!؟
«خرسرچپه سوار کنید و سیاهلَی [3] به صورتم بکشید » و در بین مردم بگردانید، اعلان کنید، هر کسی به دستورات شرعی خود عمل نکند، سزاوار چنین مجازاتی میشود، غلام نبی بیک فرقه مشیر که بزرگ شماست، بخاطر ندانستن مسئله شرعی خود، چنین مجازات میشود، من حاضر به قربانی هستم.
وقتی مردم میبیند، من که بزرگ ورئیس قوم هستم چنین مجازات میشوم و من هم از خود عکس العمل نشان نمیدهم و تسلیم هستم، کسی دیگر جرأت این را نخواهد داشت که بعد از آن، از امر شما سر پیچی و اطاعت نکند.
آخوند حاجی و ملا غلام علی کربلایی، با طرح غلام نبی بیک فرقه مشیر، ابتدا موافقت نمیکند، ایشان خیلی اسرار میکند، تنها راهی که دستور علما پیاده گردد، همین است. آخوند حاجی و ملا غلام علی کربلایی، منتظر فرصت مناسب است، تا اینکه در یک محفل و اجتماع عمومی،(میله نوروز) که در علاقه داری تگاب نوآمد، برگزار گردید، تعداد زیادی از مردم، در آن جلسه، اشتراک نمودند؛ آخوند قدم علی، ملاسید محمد حسین نوآمد و آخوند طهماسب و بقیه علماء، حضور داشتند، ملا غلام علی کربلایی، نسبتاً از نظرسنی، ازآخوند حاجی، بزرگ است، فرصت را غنیمت میشمارد، از آخوند حاجی، چند تا مسئله شرعی سوال مینماید، تا حاضرین همه متوجه حرف علما شود و آخوند حاجی، زمینه را مساعد میبیند، این مسئله شرعی را از غلام نبی بیک فرقه مشیر که بزرگ قوم است، سوال میکند؟ این سؤلات چندین بار تکرار میشود، ایشان همچنان ساکت میماند، گویا که مسائل شرعی خویش را نمیداند و محکوم به مجازات میشود، آخوند حاجی، با ناراحتی، دستور میدهد؛ غلام نبی بیک فرقه مشیر را بالای خر، سرچپه سوار کنید و سیاهلَی در رویش بکشید، در بین مردم بگردانید جر بزنید تا همه مردم بفهمند.
در آن زمان، در بین مردم منطقه رسم بر این بود، کسی که احیاناً مرتکب جرم میشد، یکی از راه های مجازات همین بود، تا عبرت برای مردم شود، که دیگران، کار خلاف آن را انجام ندهند «خرسرچپه سوار کرد و سیاهلَی در صورتش کشیدند» [4] و دُم الاغ را به دهانش می داده، در بین جمعیت میگرداندند.
فرمان صادر شد و دستور آخوند حاجی، عملی میگردد؛ غلام نبی بیک فرقه مشیر مسئله شرعی خویش را نمیداند، باید خر سر چپه سوار شود، جارچی، به نام ضربعلی، از جرس، به آواز بلند جار میزدند: ای امت محمد (ص) بدانید و آگاه باشید، اگر کسی خلافی مرتکب شود جزایش در دنیا- چنین است که میبینید و در آخرت بد تر از این هم خواهد بود.
آخوند حاجی، غلام نبی بیک فرقه مشیر را، محکوم به چنین مجازات میکند و دستور میدهد که این حکم اجرا شود، آخوند طهماسب، همراه چند تن دیگر از علما و بزرگان، این حکم را اجرا میکند و غلام نبی بیک فرقه مشیر، هم بدون چون و چرا، به چنین مجازاتی، تن میدهد و او را خر چپه سوار میکنند و در بین جمعیت میگرداند، تا باعث عبرت دیگران گردد.
از هرکسی که مسائل شرعی سؤال شود، ولی او نداند، به سخت ترین مجازات که خر سرچپه سوار کردن است، محکوم میشود و یا اگر کسی سر سال خود مانند زکات، سهمین مبارکین امام j خود را نپردازد، جزایش همین است.
فیروز قریه دار، از قشلاق خواجه بلند بهسود، وقتی میبیند آخوند حاجی و ملا غلام علی کربلای، خیلی جدی است، مبادا بار دیگر آخوند حاجی و ملا غلام علی کربلای، کسی را تأدیب کند وقت به قشلاق بر میگردد، فوراً سر سال خود و مردم را تعیین و حساب میکند، به تعداد (35) بار گندم، هر بار گندم به وزن (5) سیر مزار میشود، از خواجه بلند بهسود، برای اولین بار، جهت حمایه مالی، به مدرسه دینی سرولنگ میآورد، که این حرف به گوش همه میرسد، همهمه به هر جا پخش میگردد، غلام نبی بیک فرقه مشیر، مجازات شده است. تمام قشلاق ها و قریه جات، سر سال خود را حساب نموده، به مدرسه دینی سرولنگ میآورد و مدرسه دینی سرولنگ، یک باره مرکز فقاهت علمی قرار میگیرد، که از تمام مناطق هزاره جات آنروز، جهت ادامه تحصیل به مدرسه دینی سرولنگ میآمدند، مدرسه دینی سرولنگ، تمام امکانات طلاب را جوابگو بود و طلاب با خیال آسوده، به درس خود ادامه میدادند(توسلی،طلوع، 1399،228)[5].
آیت الله شیخ خادم حسین کوه بیرون بهسود، میگوید: من دو سال، در مدرسه سرولنگ درس خواندم، که در هیچ موارد، با کمبودی آذوقه خود، مواجه نشدم، از طرف مردم، کمک های مالی و سهم امامg دقیق در روز موعود میرسید و آخوند حاجی، خیلی دقیق با مردم حساب وکتاب داشت و همه مردم از ایشان راضی بودند.
الگویی خوب
گـذاشته سنگ تهـداب و دیانت اگر چند در مقامش لشکری بود.
(سید موسوی نژاد )
واقعاً این عمل غلام نبی بیک فرقه مشیر، یک عمل قهرمانانه و الگوی خوب، برای تمام بزرگان و رؤسایی اقوام ساکن در دره صوف (دره یوسف) ترکستان بود، که برای اصلاح جامعه اش، از شخصیت و آبرو، قدرت، ثروت و همه توانش سرمایه گذاری کرد، چنانچه که دارد «الناس علی دین ملوکهم»
سید نظام الدین، یکی از بزرگان قریه نوآمد میگوید: غلام نبی بیک فرقه مشیر، در گردن مردم دره صوف، بلکه تمام هزارستان حق بزرگی دارد، او کوشید احکام و مکتب امام جعفرصادقA را در بین مردم تطبیق و پیاده نماید، تا مردمش از چشمه زلال مکتب تشیع سیراب گردد، او از هیچ کوشش دریغ نورزید، برای این که مردمش را از دیوی جهل و ضلالت و گمراهی نجات بدهد، حاضر میشود که «خرسرچپه» سوار شود، تا مردمش را از جهل و گمراهی در مسیر مستقیم و راه راست هدایت نماید، شخصیت ظاهری اش را لجن مال میکند، که شخصیت معنوی و واقعی مردمش را از گمراهی نجات دهد و بدون چون و چرا تسلیم اطاعت محض، در مقابل شریعت گردن مینهد، تا ملتش در برابر غیر حق گردن ننهاده و تسلیم محض حق و حقیقت و شریعت باشند.
فرقه مشر در اوراق تاریخ
تبلور واقعی شخصیت بزرگ غلام نبی بیک فرقه مشیر را در برگهای زرین تاریخ میتوان تماشا نمود با توجه به اسناد تاریخی در قیام مردم هزاره علیه حبیب الله خان کلکانی هیئتی از جانب او به ریاست فیض محمد کاتب هزاره به ترکیب آن محمد اعظم کوهستانی میر آقامجتهد، خلیفه غلام حسن خان، به هزارجات فرستاده شد وی با سران هزاره ها ملاقات کرد، هزاره ها را به صلح و سازش فراخواند و شرایط از طرف فرقه مشیر پیشکش گردید و نتییجه حاصل نشد انقلاب سال 1308ه.ش سقوی پیش آمد فرقه مشیر در انقلاب و غائله سقوی با قشن منظم بیشتر از (4000) نفری ولسوالی میخ زرین، شهر مزار شریف و آیبک سمنگان فتح و امنیت تأمین نمود، با گامهای استوار در راه دفاع از کیان مردم خویش قد برافراشت شاید بتواند مرهم بر زخمهای ناثور مردم رنجدیده خویش باشد، دیگر درب مکاتب و مدارس بر روی مردم ما باز باشند، از این رو در سال1309ه.ش دعوت حکومت مرکزی کابل را جواب مثبت داد و روانهی کابل گشت، بنا بر دلائل واضح تبعیض دولت وقت شاهی سالهای طولانی در حصر خانگی در کابل به سر برد.
ژنرال نبی عظیمی لیستی، از سالنامه نادر شاهی ارائه میکند، رجال و بزرگان و افسران عالی رتبه اردو که در جنگ سقوی نقش داشتند از تمام مناطق مختلف کشور، عبارت از سی نفر بودند، که توسط نادر خان مورد تقدیر قرار گرفتند،(عظیمی 291: 1377)[6] به رتبه های اعزازی نائل آمدند قرار ذیل اند:
ع.ع.ش مهردلخان نائب سالار قندهاری
ع.ع.ش محمدنعیم خان نائب سالار بدخشی
ع.ع.ش سربلند خان نائب سالار جاجی
ع.ع.ش زلمی خان نائب سالار منگل
ع.ع.ش غلام نبی بیگ فرقه مشر هزاره ترکستانی-دره صوفی[7]
ع.ع.ش نوراحمد خان فرقه مشر هراتی
ع.ع.ش علی دوست خان فرقه مشر هزاره
ع.ع.ش غلام محمد خان فرقه مشر تگاب
ع.ع.ش فضل احمد خان فرقه مشر پوپل زایی
ع.ع.ش محمدهاشم خان فرقه مشر لوگری،( توسلی 1395:286)[8]
عباس دلجو، تاریخ نویس چیره دست معاصر، محقق ژرفنگر، چنین مینگارد: فرقه مشر مرد با کفایت و با درایتی بود،(دلجو 309 : 1380 )[9]امنیت ترکستان زمین آن روز را خوب کنترول کرد و زمینه ورود غلام نبی خان چرخی سفیر شاه امان الله خان در مسکو فراهم شد، از سرحدات شمالی کشور به مزار شریف آمد، از آنجا امر و نهی شاه امان الله خان از قندهار در یافت میکرد، ضمناً ایشان عکس را ارائه میکند فرقه مشیر در کنار سران هزاره غلام نبی خان چپه شاخ، میرزافتح محمدخان،میر علی اصغر شعاع، سید احمد شاه نور در کابل دیده میشود، وعکس فرقه مشیر در موزیم کابل گزاشته شده بود[10] در نشرات معاصر شمال کشور یاد و بود از فرقه مشیر در چندین شماره ماه نامه اردوی ملی- قوماندانی قول اردوی 209 شاهین انعکاس یافتند.[11]
دعوت به کابل
بـه کـابل جـان چــرا مدفون گشــتی شــهید دسـت اهـریــمن کــجـایی
فـریـــبت داده بــود اغـــیار میــهن دلــیل مـا هــمین مــدفن کــجایی
غلام نـبی بیگ فـرقه مشـیر نـام نیکت نَــمودی تـاریـخ میــهن کــجـایی
ســـپاهت سوگــوار آمـد دره صوف! الا ای غــیرت چـیـهل تن کــجایی
(سردار محمد حسین جهانی)
این مرد بزرگ را بعد از غائلهای انقلاب سال 1307ه.ش، که به انقلاب بچه سقو، معروف است، نادر شاه خان شاه وقت افغانستان، بزرگان هزارستان را به جهت گرفتن پاداش و دادن رتبه های نظامی، به کابل خواسته بودند (فرهنگ،1374:532)[12]و ایشان هم یکی از این دعوت شدگان بود، با سپاه پر افتخار خود، عازم کابل میشود، مدت 13سال در کابل، تحت نظرحکومت شاهی نادر خانی و محمد ظاهر شاهی،خان در حصر خانگی نظر بند میماند، شبی در یک مهمانی خاص، در ارگ محمد ظاهر شاه، مسموم میشود، زیرا علایم زهری در هنگام معاینات طبی در شفاخانه علی آباد، توسط دکتر میرویس خان، در وجود فرقه مشر به مشاهده رسیده، ایشان خاطر نشان گرده بود [نوع زهر از نیل توتیاست][13]. و به عمر60 سالگی در 17سنبله1321ه.ش، به شهادت رسید، در کنار زیارت سخی کابل به خاک سپرده شد، سپاهش از کابل سوگوار با علم افتاده به دره صوف آمدند. ***/// نویسنده: محمد نایب علی توسلی، دره صوفی
منابع:
- 1- توسلی، محمد نایب علی ،طلوع، عبدالمؤمن، دره صوف در گذر بحران تاریخ، ج1 ص1399،228،انتشارات بیهقی بلخ.
- 2- فرهنگ، میر محمد صدیق، افغانستان در پنچ قرن اخیر، ص،1374،532
- 3- 1 توسلی، محمدنایب علی، سیمایی برازندگان دره صوفج2ص1395،286انتشارات بیهقی بلخ.
- 4- [1] دلجو، عباس، هزاره ها وحاکمیت های استبدادی صد سال اخیر،ج1 ص 309 سال 1380 انتشارات مقصودی کابل.
- 5- تاریخ افغانستان، موزه تمدن شناسی آرشیف ملی- Kabul Museum Mundigak
- 6- عظیمی، ژنرال محمدنبی، اردو وسیاست، ج1 ص 291 سال 1377 ، انشتارات میوندکابل.
- 7- دیوان سردار محمدحسین جهانی ص221
- 8- محافظان ملی افغان- قول اردوی ۲۰۹ شاهین، سال هشتم، شماره ۶، ص: ۲۴/۲۵، وشماره:۷ ص ۱۸ و شماره: ۹/1396 مزارشریف.
[1] دیوان اشعار، سردارمحمدحسین جهانی
[2] توسلی،طلوع«دره صوف در گذر بحران تاریخ»ج1،ص1399،56ه.ش انتشارات بیهقی بلخ.
[3]«خرسرچپه» یعنی کسی را برعکس بالای الاغ سوارکند که آن هم مجرم باشد، برای عبرت دیگران در مقابل توده های مردم بگرداند.می گویند «خرسرچپه»
[4] «سیالی» یعنی لجن تَهِ جوی آب
[5] توسلی، محمد نایب علی ،طلوع، عبدالمؤمین دره صوف در گذر بحران تاریخ، ج1 ص1399،228،انتشارات بیهقی بلخ.
[6] عظیمی، ژنرال محمدنبی اردو وسیاست، ج1 ص 291 سال 1377 ، انشتارات میوندکابل.
1 توسلی، محمدنایب علی سیمایی برازندگان دره صوفج2ص1395،286انتشارات بیهقی بلخ.
[9] دلجو، عباس، هزاره ها وحاکمیت های استبدادی صد سال اخیر،ج1 ص 309 سال 1380 انتشارات مقصودی.
[10] تاریخ افغانستان، موزه تمدن شناسی آرشیف ملی- Kabul Museum Mundigak
[12] فرهنگ، میر محمد صدیق، افغانستان در پنچ قرن اخیر، ص،1374،532
[13]نیل توتیا، یک نوع مواد شیمی است، که تازه از بخارا، به فرمایش صدر اعظم محمد هاشم خان اخته آورده شده بود.