در باره میریزدانبخش، به نقل از منابع خارجی

حاجی خان کاکر والی بامیان برای دلجویی از میریزدان بخش دست دوستی به سویش دراز نموده و برای تحکیم دوستی به قران سوگند خورد. اما برخلاف سوگند به قرآن به محضی که فرصت یافت از غفلت میریزدان بخش که به او اعتمادکرده و به بامیان مرکز قدرت حاجی خان آمده بود، استفاده کرده و میر هزاره را با همراهانش دستگیر و اعدام نمود. در این مورد در بخشی از کتاب { Life of the amir Dost Mohammed Khan of Kabul}، چنین می‌خوانیم: ” حاجی خان {کاکر}، صبح زود میریزدان بخش و خویشاوندانش را به خیمه اش احضار کرد. به محض ورود برادر خان با بدنی قوی از مردان مسلح، حاجی خان لحن خشمگینی به خود گرفت و میریزدان بخش را متهم کرد که علیه او دسیسه می‌کند و تمام سوگندهای دوستی را که اغلب تکرار می‌شد فراموش کرده است. میر را با تمام خویشاوندانش گرفتند. افغان‌های بی‌رحم شروع به غارت هزاره‌ها کردند که با وجود سرما، حتی از لباس‌های شان هم محروم شدند. حاجی خان بی‌ایمان اجازه داد که فقط میریزدان را با لباس همیشگی خود باقی بگذارند و حتی خویشاوندان او نیز مجبور به ترک ردای خود شدند. دیدن هزاره‌های فقیر، پابرهنه و بدون لباس که از هر طرف توسط افغان‌ها تعقیب می‌شوند، منظره دلخراشی بود که اکنون می‌خواستند بر آن‌ها تحمیل کنند. زیرا آنها شیعه بودند.
دست‌ها و پاهای میریزدان بخش و پیروانش را با بند بسته بودند و قفل‌ها را با سرب آب‌شده بسته بودند تا از باز شدن آن‌ها توسط کسی جلوگیری شود. رئیس سیغان { محمد علی بیگ تاجیک} به حاجی خان توصیه کرد که اسیر خود را اعدام کند. بر این اساس {حاجی} خان خیانتکار به خدمتگارانش دستور داد تا به زندگی رئیسی که تنها چند روز قبل بر کل منطقه حاکم بوده و فرماندهی نیروی عظیمی را بر عهده داشت، پایان دهد. قزلباش‌های کابل که اکنون در کنار خان بودند علیه بی‌صداقتی و خیانت حاجی خان نسبت به میر هزاره تاعتر اض شدیدی کردند، اما این کار فایده ای نداشت و یزدان بخش بخت‌برگشته را خفه کردند. گفته می‌شود که او با خونسردی فوق العاده ای تسلیم سرنوشت خود شده و هیچ نشانی از ترس و اندوه در ظاهر او یافت نشد. حاجی خان خطاب به قزلباش‌ها گفت که از طرف دوست محمد خان موظف و ناگزیر است که {زندگی} میریزدان بخش را به پایان برساند. با این حال، پایان زندگی رهبر هزاره بود و امیر کابل از ترس تنها مخالف باقی‌مانده در پادشاهی خود رهایی یافت. …”
MOHAN LAL – Life of the amir Dost Mohammed Khan of Kabul: with his political- VOL 1 – pg 202 – 203 – London 1846 – pdf
اما جالب اینجاست که بعدا امیر دوست محمد خان، حاجی خان کاکر را به خاطر قتل میریزدان بخش ملامت نموده و او را متهم به قرآن خوری می‌کند. موهن لال در این مورد چنین نوشته است: ” امیر {دوست محمد خان} متعاقباً با خشم او {حاجی خان کاکر} را متهم به قتل بی‌رحمانه میر یزدان‌بخش نمود. در این‌جا خان سوال کرد که آیا ارتکاب قتل نظر به امر امیر نبود؟
امیر دوست‌محمد خان جواب داد: «نه. این هیچ وقت آرزوی من نبود که تو سوگند ناحق بخوری و میر را به قتل برسانی؛ من مکرراً به تو نوشتم که با او مهربان باش، وی را تشویق به کابل آمدن نما و به وی قباهای زیاد تحفه بده. من با او دوستانه رفتار ‌‌می‌کردم و اجازه ‌‌می‌دادم به وطنش مراجعت کند.»
حاجی‌خان به سرزنش امیر گوش داده گفت: جای بسیار تعجب است که امیر او را به سوگند خوردن ناحق متهم ‌‌می‌سازد در حالی که خودش رهبران کوهستان را {با سوگند قر آن}به دام انداخت و آن‌ها را سر برید.
امیر با مهارت مخصوص به خودش، جواب داد که او همیشه یک قطعه چوب را به عوض قرآن به پارچه ‌‌می‌پیچد. … “
MOHAN LAL – Life of the amir Dost Mohammed Khan of Kabul: with his political- VOL 1 – pg 207 – 208 – London 1846 – pdf
عباس دلجو
در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://mfabbehsud.com/parsinews/?p=10418

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

پیشنهادی: