هزاره ها ترکیبی از نژاد ترک و مغل و از ساکنان بومی افغانستان امروزی هستند. در صفحه ۱۰۹ کتاب جامع التواریخ ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، از “اوغوزخان” فاتح کبیر مغل و فرزندان ۲۴ گانه او نام برده میشود و قبایل که بار اول در جهانگشایی با او سهم گرفتند، اقوام: اولیغور، قانقلی، قبچاق، قارلق، قلیچ، آغاجری یا باغچری بودند که این نام ها تا هنوز در میان جامعه هزاره مروج است. از قرن ششم قبل از میلاد تا قرن اول میلادی، هزاره جات مورد تجاوز خارجیها قرار میگیرد و مردمان آن با دلیری و شهامت از سرزمین شان دفاع می نمایند. در این راستا می توان از حمله “کوروش کبیر” اولین حکمران مقتدر “هخامنشیان” بین سالهای ۵۳۶ – ۵۴۵ قبل از میلاد یاد نمود. گرچه او توانست هزاره جات را که در آن وقت “ستاگیدیا” نامیده می شد، فتح نماید، اما کوروش از سوی قبیلهء “دهایی” (قبیلهء ترک و مغل) زخم برداشت.
سکندر مقدونی با اعتماد به سوارکاران ماهر خویش به سرزمین هزاره جات که در آن وقت “اراکوزیا” نامیده میشد، حمله برد که با مقاومت سرسخت مردمان آنجا مواجه گردید. بطلیموس دانشمند که در رکاب سکندر قرار داشت می نویسد:
“سکندر در گذشتن به شمال یک نوع انسانهای جدیدی را دید که بی نهایت سرکش بودند و در پناه خانه های گلی می زیستند.”
سکندر در جنگهای جهار ساله موفق به تسخیر کامل ولایات اراکوزیا (هزاره جات) نگردید.
امپراطوری مقتدر کوشانیها بین سالهای ۴۰ تا ۲۲۰ میلادی مدنیت بزرگی در هزاره جات بنیاد نهاد. کوشانی ها را به نام اقوام “یوچی” مینامند که یکی از شرقی ترین قبایل نیرومند ترک و مغل از شاخه “کمیستی” یا “سیتی” است. در دوران کوشانی ها تمدن آسیای میانه به اوج خود میرسد. “کد فیزس” بنیانگذار سلسه کوشانیها و بعد پسرش “ویما کدفیزس” در سالهای ۹۰ میلادی امپراطوری وسیعی را به وجود آوردند. دومین خاندان کوشانیها که بنیاد گذار آن “کنیشکای کبیر” است، از قبیله کوشان، از جمله اقوام ترک و مغل ویکی از قبایل مهمی تشکیل دهنده اجداد هزاره ها در تاریخ شرق میباشد. بعد از انقراض امپراطوری کوشانی ها بین سالهای ۴۲۵ – ۵۶۶ میلادی، امپراطوری سوار کاران و تیر اندازی “زاولی” یعنی سلسه ای شاهان زاولی یا هیاطله قدمی افرازند. قبایل دلیر زاولی هزاره که بخش از اجداد هزاره ها اند، مانند برادران کوشانی شان از اقوام و قبایل سیتی یا کمیستی هستند که هم اکنون هزاره های زاولی در جنوب غرب هزاره جات در ارزگان، مالستان، جاغوری، حدود اجرستان، در حوالی کابل و غزنه به نام مشخص “هزاره زاولی” زندگی می نمایند. زاول یا زاولستان که فعلاً بنام ولایت زابل در غرب غزنی قرار دارد، زمانی مرکز حکمروایی زاولشاه مقتدرترین شاه سلسلهء زاولی در حدود قرن ۵ میلادی بود. اکثریت قبایل زاولی توسط عبدالرحمن این مستبد خون آشام، از بین رفتند و تعداد کثیری از این قبایل مانند سیاه پوستان افریقا، در بازارهای برده فروشی، تا ایالت پنجاب و مهارا اترای هندوستان به فروش رفتند.
هیوان تسنگ راهب و زایر چینی در عصر شاهان زاولی در برگشت از هندوستان در ماه جون ۶۴۴ میلادی چنین می نویسد:
“تمام مردم زاول معبد سوناگر را پرستش میکنند و هر سال اشراف و شهزاده گان در جشن آن طلا، نقره، اسپ، گوسفند و اجناس گرانبها به پای آن نثار می نمایند واحدی جرئت تصاحب آنها را نداشتند” زیرا چینی، حدود زاول را ۷۰۰ لی یعنی معادل ۲۵۰۰ مثل مینویسد و میگوید که مرکز زاول هوسی نه (غزنه) و شهر معروف آن “هوساله” (شهر هزاره) ذکر میکند.
از آغاز امپراطوری زاولی ها تا عهد غزنویان هزاره جات، شاهان مستقل و خود مختار داشته اند. فردوسی در یک مصراع از شاهنامه می سراید:
شهء غرچکان بود برسان شیر کجا ژنده پیل بود، آوریدی به زیر
کنت کورت و بطلیموس مورخین عهد سکندر کبیر، فریبه جهانگرد فرانسوی، هنری فیلد کریستیاتس محقق دانمارکی و جورج راورتی از مورخان غربی، مقدسی مؤلف گمنام حدودالعالم در ۹۵۹ میلادی، ابی بکر مشهور به ابن فقیه، ابن خرداد در ۹۲۰ میلادی، ناصر خسرو بلخی از مورخین اسلامی و همچنان هیوان تسنگ راهب چینی از موجودیت غرج الشار، غرجه، غرجستان، شاران غرجستان و موجودیت هزاره ها در غرجستان به کرار یاد نموده اند. من باب مثال هیوان تسنگ در سال ۶۳۰ میلادی در باره هزاره جات می نویسد:
“در این ناحیه مردمی سکونت دارند که دارای زبان متفاوت و قیافهء چینی هستند. او این ناحیه را “هوساله” می نامد که به نام هزاره نزدیک است.
آقای عبدالحی حبیبی مورخ نامدار کشور در باره لفظ هزاره میگوید که این کلمه ریشه تاریخی دارد و از “هوساله” مشتق شده است.
مرحوم صدیق فرهنگ نویسنده اثر تاریخی “افغانستان امروزی در پنج قرن اخیر” به این نتیجه میرسد که: نه تنها خوارزم شاهیان، بلکه سلاطین غوری نیز مربوط به نژاد هزاره میباشند از لحاظ تاریخی، هزاره ها خود را میراث دار حکومت ها و امپراتوری های بزرگی میدانند که سهم تابناک و تعیین کننده ی در شکل گیری و رونق فرهنگ و تمدن منطقه داشته اند.
احیای این “هویت تاریخی” در نهاد اجتماعی هزاره ها به یک “رؤیای تاریخی” تبدیل شده است. شهر باستانی بامیان در قلب هزارہ جات آثار فرهنگی و تمدنی این شهر، به خصوص تندیس های با شکوه بودا یکی از عوامل مهمی بوده که این خود آگاهی تاریخی هزاره ها را زنده نگهداشته است. در کنار این عامل تاریخی، ساختار اجتماعی چند قومی افغانستان امروزی و حکومت های تماماً قومی این کشور و تفاوت های اتنیکی، مذهبی و فرهنگی هزاره ها با سایر اقوام نیز سبب شده است تا گرایش استقلال خواهانه سیاسی در میان هزاره ها عمق و شدت بیشتری بیابد. هویت مستقل اجتماعی، مذهبی و تارخی هزاره ها، حرکت های سیاسی آنها را نیز به سمت ایجاد حکومت های خود گردان کشانده است.
- سهشنبه 19 سرطان 1403
- 7:14 ق.ظ
- بدون نظر
- کدخبر:11290
- حوزه: تازه ها, هزاره ها
پیشینه تاریخی مردم و سرزمین هزاره جات/عوض نبی زاده
در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید
لینک کوتاه خبر:
https://mfabbehsud.com/parsinews/?p=11290
- پربازدیدترین ها
- داغ ترین ها