نام
کلمه «هزاره» و وجه تسمیه آنان به هزاره تاکنون مورد اختلاف باقی مانده است اما برخی از تاریخنگاران و محققان نظریاتی ارائه داشتهاند.
عبدالحی حبیبی، نام «هزاره» را بسیار قدیمی، و آن را برگرفته از کلمه «هزاله» دانسته است که به مرور زمان به هزاره تغییر یافته است و آن خوشدل یا خوشقلب معنی میدهد.
برخی بر این معتقدند که نام «هزاره» احتمالاً از کلمه فارسی «هزار» گرفته شده و ممکن است ترجمه کلمهای مغولی «مینگان» باشد، یک واحد نظامی متشکل از ۱٬۰۰۰ سرباز تحت فرمان چنگیز خان.[۳۳][۳۱] پذیرش این نظریه دشوار بهنظر میرسد زیرا بعید است آن مغولان که زبانشان مغولی بودند لشکرهای نظامی خود را با استفاده از کلمات فارسی نامگذاری کنند، در حالیکه مردم هزاره به زبان بومی خودشان را «آزره» یا «ازره» خطاب میکنند.
هاورث، هزارهها را منسوب به خزرها دانسته و کلمه «هزاره» را محرف «خزر» یا «خزار» میداند و معتقد است که اینان در اصل از اقوام ترک اطراف دریای خزر اند.
طبق نظر خانیکوف، هزارهها در زمان شاهرخ میرزا به هرات آمدند و چون هزار خانواده بودند به «هزاره» معروف شدند.
محمد حیات خان، تاریخشناس مسلمان اهل هندوستان درباره وجه تسمیه «هزاره» مینویسد: به این دلیل اینها را هزاره میگویند که در عصر سلاطین قدیم زابلستان این قوم سال به سال هزار سوار عوض مالیات به قشون شاهی آن زمان تقدیم میکردند.
عرف هزارهها درباره نام «هزاره» چنین اظهار میدارد: «هزاره عبارت از هزار قوم.» «هزاره از هزار راه وارد شده است.
بابر، بنیانگذار امپراتوری گورکانی هند در اوایل قرن شانزدهم، نام «هزاره» را در بابرنامه ثبت کرده است و از هزارهها چندین بار بهعنوان «هزارههای ترکمن» یادآوری کرده است.
نژاد
از لحاظ نژادی مردم هزاره آمیختهای از نژاد سفید و نژاد شرقی هستند.
ویژگیهای ژنتیکی
از نظر ژنتیکی هزارههای افغانستان نزدیک به ازبکهای آن کشور هستند، در حالیکه هردو گروه تفاوتهای چشمگیری با تاجیکها و پشتونهای افغانستان دارند. آنها بهطور کلی قرابتهای ژنتیکی بالایی را با جمعیتهای ترکزبان آسیای مرکزی و آسیای شرقی نشان میدهند. برخی مطالعات منشأ هزارهها را آسیای مرکزی و همسان با ترکهای آن منطقه میداند.
زبان
مقالههای اصلی: هزارگی و فارسی افغانستان
اطلاعات بیشتر: گویشهای فارسی
هزارهها به زبان فارسی با گویشهای هزارگی و دری صحبت میکنند. در گویش هزارگی وامواژههای زیادی از ترکی و وامواژههای اندکی از مغولی موجود است. گویش هزارگی برخی از ویژگیهای دستوری دری سده چهارم و پنجم هجری را در خود حفظ کرده است.[۵۵] در این گویش دو حرف د غلیظ و ت غلیظ نیز وجود دارد که تلفظ آنان نزدیک به تلفظ آن حروف در زبانهای اردو و پشتو است. میزان تفاوت در این گویش با فارسی معیار در گویش هزارگی غزنی بسیار زیاد و در گویش هزارگی بامیان، بهسود و دایمیرداد کم است. همچنین بسیاری از واژههای اوستایی نیز در این گویش موجود است که به گفته برخی محققان و زبان شناسان، بیش از ۲۵٪ از واژگان این گویش ریشه اوستایی دارند، مثلاً: هزارگی آبست-اوستایی آبستا که هردو به معنی خویشاوند است یا واژههای دیگری مثل: ابسو، اِنگهَ، اوته، اوثه، جُنگه، کوور، خسور، تفت، خیرتو، پیتَو، اسپی، گیرو و… برخی از زبانشناسان بدون تحقیق و ریشهیابی واژهها به روش علمی، به نظریهپردازی اقدام نموده و این واژگان را غیر (فارسی، ترکی، مغولی و عربی) دانستهاند.
ادبیات
اشعار هزارگی
اَلی اسپِ سمند الغار و بولغار جلو از نقره و تنگ از گلِ نار
سحرگاهی مرا به یار رسانی تو جو بِشکو که من بوسم لبِ یار
برگردان
اسپ خاکستری رنگ عزیزم، که با یراق و زینی از گلِ نار مجهز شدهای. مرا صبح زود به معشوقم برسان، تو جَو بخور که من لب یار را ببوسم.
جمعیتشناسی
با توجه به نبود آمار دقیق در افغانستان، منابع مختلف جمعیت هزارهها را بین ۲۰ الی ۳۰ درصد از جمعیت افغانستان تخمین میزنند بنابر تقسیمبندی قومی سازمان ملل متحد در کنفرانس بن سال ۲۰۰۱ آنها نزدیک به ۲۰ درصد از جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند. هزارهها در گذشته بزرگترین گروه قومی در افغانستان بودند که بیش از ۶۰ درصد از آنها در سالهای ۱۸۸۸–۱۸۹۳ قیامهای مردم هزاره قتلعام و تعدادی از آنها به کشورهای همجوار آواره و مهاجر شدند.
قبایل
مردم هزاره از قبایل مختلف تشکیل یافتهاند. برخی از این قبایل پیشوند «دای» را دارند. نظر به جلد اول سراج التواریخ اثر فیضمحمد کاتب، آنان شامل دایکندی، دایزنگی، دای میرکشه، دای دهقان، دایچوپان، دای خیتای، دایمیرداد، دای کلان، دای قوزی، دای فولاد، دای میرک، دای مردگان و غیره هستند. این قبایل در سراسر افغانستان، بخشهای از پاکستان و ایران و نیز در سایر مناطق هزارهنشین زندگی میکنند.