کسی که دین داشت، لیاقت داشت، تقوی داشت، علمیت داشت و یکی از چیره دست ترین استاد در ادبیات زبان عرب بود که نظیرش در تمام کشور های عربی وجود نداشت و چندین تایید نامه بر مرجع تقلید بودن خود از اعلم ترین آیت الله های زمان خود، از جمله آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، آیت الله محمد علی کاظمی خراسانی، آیت الله محمدحسین نائینی و سید ابوالقاسم خویی داشت بخاطر اینکه مبادا در رهنمای مقلدین دچار اشتباه شود، هیچگاه اقدام به چاپ توضیح المسایل نکرد.
علامه شیخ شیخ محمد علی غزنوی فرزند مرادعلی در سال ۱۲۸۴ خورشیدی در قریه خاربید المیتو در ولسوالی جاغوری مربوط به ولایت غزنی چشم به جهان گشوده است.
طبق معمول چون در زمان کودکی علامه مکاتب دولتی در مناطق دور دست مثل قریه خاربید المیتو نبوده ایشان نیز مثل بقیه هم قطاران و هم سن سالهای خویش درس های مقدماتی و آموزش علوم اسلامی را از مکتب خانه آغاز نموده است، بنا به روایتی پدر علامه یکی عالمان آن روز بوده و ایشان دروس ابتدایی را نزد فرا گرفته و در ادامه در مکتب خانه محل ادامه داده است.
ایشان نوجوان بیش نبوده که همراه پدر و خانواده عازم مشهد مقدس می شود و بنا به بعضی از نوشته ها علامه شیخ محمدعلی در دوران نوجوانی با پدر بزرگوارش ابتدا به روسیه مسافرت می کند و بعدا پس از انقلاب اکتوبر لنینستی مارکسیستی از روسیه به ایران رفته در مشهد مقدس مشغول تحصیل علوم و فقه اسلامی می شود، در حوزه مشهد مقدس ایشان ادبیات عرب و مقدمات را نزد اساتید چون ادیب اول نیشابوری، شیخ محمدتقی هروی مشهور به ادیب دوم نیشابوری آموخت.
در مشهد مقدس پدرش به رحمت خداوند می رود و بعد از آن ذهن و استعداد استاد مدرس به گونه دیگری رقم خورده و دیوانه وار عاشق ادبیات عرب و علوم اسلامی گردید، بعد از آن بود که رفتن را بر ماندن در حوزه مشهد ترجیح داد.
ایشان بخاطر اینکه می خواست که از دریای بیکران علوم و فقه اسلامی استعداد تشنه و پرشور خود را سیراب نماید با وجود اینکه پاسپورت، پول و خرج مسافرت را نداشت تصمیم بر آن می گیرد که خود را به نجف اشرف و حوزه علمیه آن شهر رسانده و از حضور بهترین اساتید انروز استفاده شایانی را کسب نماید.
علامه مدرس در سال ۱۳۰۴ خورشیدی با پای پیاده عازم نجف اشرف شده و بعد از یکسال پیاده روی در صحرا ها و دشت های گرم و تفتیده عراق و با تحمل هزاران مشکلات و بیچارگی خود را به کربلا و نجف رسانده و در حوزه نجف اشرف با بی نهایت فقر و تنگ دستی بدنبال خوابگاه و درس دروازه هر مدرسه ای را می کوبد، اما موفق به پیدا کردن جای برای بود و باش نمی شود، ایشان مجبور می شود که به مولای خود حضرت علی پناه برده و با نهایت فقر شب ها را در صحن زیارت می خوابد و روز ها را در آموزش دروس علمای بزرگ حوزه علمیه در زیر دروس آنان می گذراند.
فقر، تنگدستی، نداشتن لباس، و نداشتن کفش و نداشتن خوابگاه و حجره برای استراحت هیچ گاه خللی در اراده شیخ محمدعلی غزنوی وارد نمی کند، چون اراده و ایمان آهنین این مرد بزرگ در جهت آموزش علوم اسلامی و ادبیات عرب بالا تر از داشتن و یا نداشتن لباس و کفش بود، طوری که می نویسد ایشان ماه ها بدون کفش بوده و فقط یک جوره لباس داشت و بخاطر تمیزی نمودن بدن و لباس خود هفته یک بار در کنار نهر فرات که پانزده کیلومتر از شهر دور بود رفته بدن و لباس خود را شستشو داده و پس از خشک شدن لباس دوباره به صحن حضرت علی بر می گشت، در هنگام پیاده روی تا کنار نهر فرات ایشان بخاطر اینکه کفش نداشت کاغذ کارتن را با نخ به پاه ها بسته کرده و سی کیلومتر رفت و برگشت را از کارتن بجای کفش استفاده می نمود.
بنا به قول خود علامه مدرس افغانی که می گوید ماه را بدین منوال سپری کردم تا اینکه روزی ار روز ها پس از توسل به مولای متقیان حضرت علی علیه السلام از سوی بیت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی دعوت شدم و پس از تفقد شهریه را برایم مقرر نمود، بعد از آن بود که در برویم گشوده شد و وضعیت اقتصادی من رو به بهبودی رفت.
مدرس افغانی با تلاش فراوان و اراده آهنینی که در یاد گیری دروس علوم اسلام داشت بسیار سریع سطوح متوسطه و عالی را در نزد اساتید نامداری چون شیخ محمد رشتی، شیخ باد کوبی و سایر اساتید حوزه علمیه نجف به پایان رساند و مشغول یادگیری و آموزش درس های خارج گردید. ایشان درس های خارج را در نزد اساتید و مجتهدین نامدار آن زمان مثل آیت الله سید محسن حکیم، آیت الله ضیا الین عراقی، آیت الله محمد علی کاظمی، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و بقیه اساتید شرکت نموده و در مدت بیست سال بعد از اتمام دروس سطوح فقه و اصول چندین بار دوره ای دروس خارج را به پایان رساند و بلاخره در سال ۱۳۱۸ از سوی آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی عازم کشور خود افغانستان شده و در زادگاه و دیار خود قریه خاربید جاغوری می شود.
علامه با آمدن دوباره به زادگاه خود در قریه خاربید جاغوری اقدام به تاسیس مدرسه کرده و بعد از اتمام کار ساختمان مدرسه مدت پنج سال علاوه بر تدریس دروس شاگردان مشغول حل و فصل مشکلات های اجتماعی و دعاوی حقوقی مردم جاغوری بوده است.
سال 1323خورشیدی شیخ محمدعلی غزنوی در قریه خاربید جاغوری بود که دهقانان و مردم دایکندی بخاطر اعتراض به یکی از مالیات های سنگین دولتی بنام روغن کته پاو که بر مواظب هزاره ها وضع شده بود به رهبری فرزند قهرمان هزاره ابراهیم گاو سوار اقدام به شورش و قیام مسلحانه علیه حکومت ظاهر شاه پاد شاه وقت نمودند و بلاخره بعد از دو سال مذاکره و گفتگو بین دولت و نمایندگان قیام کنندگان هزاره در سال ۱۳۲۵ خورشیدی مالیات روغن کته پاو از مواظب هزاره ها برداشته شد و در دو سال مذاکره و حل و فصل خواست قیام کنندگان هزاره و دولت وقت شیخ محمدعلی غزنوی نیز نقش بازی کرده است.
در سال ۱۳۲۶ مدرس دوباره به نجف رفته که دلیل رفتن دوباره خود به نجف را مسایل اقتصادی بیان کرده است، علامه با رفتن دوباره به نجف اشرف شروع به تدریس داشته ها و اندوخته های علمی خود در حوزه علمیه نجف می کند، اما تدریس او نسبت به مدرسین و مجتهدین دیگر در حوزه علمیه نجف یک تفاوت داشت و آن این بود که ایشان از شاگردان خود مبلغی ناچیزی بعنوان حق التدریس دریافت می کرد و بقیه اساتید حوزه پول ماهانه بعنوان شهریه به شاگردان خود پرداخت می نمود.
مدرس با سبک و شیوه ای خاصی که در تدریس ادبیات عرب و مسایل فقهی داشت در مدت زمان بسیار اندک هزاران شاگرد حوزه را شیفته و دلباخته تدریس خود ساخته و جلسه درس مدرس از کمیت بعنوان یکی از بزرگترین جلسات درسی در کنار جلسه درس آیت الله خوی مطرح گردید و این مسئله را همه اعتراف می کردند و خود مدرس نیز در کنار مدرسین و مجتهدین دیگر بعنوان مهمترین استاد حوزه علمیه نجف اشرف در بین شاگردان مطرح گردید و در این جا بود که ایشان بعنوان مدرس افغانی سر بلند کرد و بعد از آن بجای شیخ محمدعلی غزنوی ملقب به مدرس افغانی گردید.
تفاوت علامه علامه مدرس افغانی در تدریس زمانی هویدا و آشکار شد که در کنار تدریس و شروح کتابهای درسی فقه و اصول اهمیت ویژه ای را برای تدریس ادبیات عرب قایل شد و با تخصص و بیان شیوا و رسا که در ادبیات عرب داشت نام ایشان را بعنوان ستاره تابنده و پر فروغ ادبیات عرب در بین مراکز علمی کشور های عربی و حتی دانشگاه الازهر مصر مطرح شد و در این جا بود که از طرف دانشگاه الازهر هیئتی به حضور مدرس می اید و از ایشان تقاضا می کند که در مصر تشریف آورده و زبان و ادبیات عرب برای دانشجویان دانشگاه الازهر تدریس نماید، اما مدرس از رفتن به دانشگاه الازهر امتناع ورزیده و تعدادی زیادی از نوار های ثبت شده خود را برای دانشگاه الازهر می فرستد.
ادامه دارد…