علماء، دانشمندان، نخبگان، آگاه و دلسوزان جامعه، همواره در طول تاریخ به عنوان مرزبانان عقاید، باورها، ارزشهای دینی، مذهبی وملی پیشگام و پیش قدم بوده اند، هرگاه احساس خطر کرده اند، نه تنها مردم را در صحنه رها وترک نکرده اند، که سینه خویش را سپر بلا، قرار داده ومردانه تا پای جان ایستاده اند و از کیان دین و ارزشهای دینی، مذهبی و ملی دفاع نموده اند «چنانچه دوکتور علی شریعتیگوید: پیشا پیش هر نهضت ضد استعماری، چهره یک یا چند عالم دین، که در اتاق تاریک مدرسه، درس خوانده اند، مانند سید جمال الدین(افغانی) دیده میشود». یکی از این چهره های ماندگار، روحانی جوان، آگاه، بیدار و مبارز، «شیهد عبدالعلی جاوید» است که پس ازکودتای ننگین7 ثورسال1357ه.ش به سنگرهای جهاد مسلحانه شتافت، و در راستای انجام رسالت دینی، مذهبی و میهنی خویش، شب روز در تلاش بود. سر انجام سرخ رو، به پیشگاه معبود ومعشوق خویش، شتافت ومدال پر افتخار« وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًابَلْ أَحْيَاءٌ» را کسب و بر سفره «عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» جاویدانه گردید.
تولد
حجت السلام والمسلمین شهید عبدالعلی«جاوید» فرزند عبدالله؛ در سال 1331ه.ش، در قریه تحتجوی، مرکز ولسوالی دره صوف بالا ولایت سمنگان، در یک خانواده مذهبی، چشم به جهان گشود؛ پس از طی دوران طفولیت و در سن هفت سالگی، خانواده او بر اساس عشق به قرآن واسلام که داشت، وی را روانهی مکتب خانه محلی، نمود، وی از هوش واستعداد سرشار برخوردار بود، در اندک زمانی قرآن کریم، چهارکتاب، حافظ ودیوان اشعار مولاناشاکربلخی را فراگرفت، سپس شامل مکتب دولتی گردید و تا صنف نُه، در زادگاهش، تحصیل نمود، ولی به دلیل فقر شدید، او چند سالی از تحصیل بازماند، بخاطر بهبود اوضاع اقتصادی خانواده کار میکرد. او جوان پرکار و نیرومند، تشنه ای علم و دانش و در جستجوی زمینه تحصیل بود.
تحصیل
شهید جاوید، دوران تحصیلات ابتدائی و متوسطه را با کمال میل و رغبت و با اشتیاق زیاد، به پایان رساند، اما به علت وضع بد مالی، نتوانست به تحصیل خویش ادامه دهد و به ناچار جهت امرار معاش خانواده اش، به کار دهقانی و زراعت، در کنار پدرش پرداخت.
شهید جاوید با احساس سرپرستی مستقیم خانواده، اولین بار بود که خود را در امواج حوادث و ناملایمات روزگار و هجوم گرفتاری ها و فشار و رنج و زحمت یافت و با آن دست وپنجه نرم کرد و در کوره رنج و مشقت، شخصیت والای انسانیش بارور شد و جان گرفت.
شهید جاوید دومین بار، تصمیم به ادامه تحصیل میگیرد و این بار شامل مدرسه علمیه سرولنگ میشود و به تحصیل مقدمات در(ادبیات عرب) میپردازد، اما به زودی احساس میکند که هدفش، در آن محیط، برآورده نمیشود، زیرا درس و بحث در آنجا، به رویش های سنتی که چندان بازدهی ندارد، اداره میشد؛ بنا بر این، تصمیم میگیردکه برای ادامه تحصیل، هجرت نماید؛ شهیدجاوید در سال ۱۳۵۶ه.ش باتمام مشکلات، رنج و زحمت، با کسب اجازه از استادش ملا برات حمیدی، عازم ایران، در شهر ام القری جهان تشیع «قم» (این پایگاه علم، اجتهاد، تقوی و فضیلت) ساکن میشود. اما به علت مشکلات اقتصادی و نداشتن پاسپورت ومشکلات اقامت و مشقت های طاقت فرسا ودر بحبوحة اوج انقلاب اسلامی ایران، برایش خیلی سخت تمام میشود وچون زمینه مناسب درس و سکونت در قم پیدا نمیکند، همراه آقای شیخ علی رضا رضایی که از دوستان قدیمی و نزدیک شهید جاوید بود، به دلیجان میرود و مدتی را در آنجا مشغول تحصیل میشوند، بعدها میشنوند که در قم حضرت امام خمینی eبرنامه های خاصی برای افغانی ها دارند، هردو میآیند و با امتحان و شرایط خاص، در این مرکز، پذیرفته میشوند، بعداً معلوم میشود که این تشکل فرهنگی، از طریق امام نیست، بلکه از طرف نیروی فعال و روشن فکر خود افغانی ها است، استاد شهید عبدالعلی مزاری که برنامه های تمرین سخنرانی، مقاله نویسی، مطالعات آزاد و درسهای خوبی دارند، شخصیت های مثل طاهر مفید، سید عسکر موسوی و رنجبر، شهرستانی… در این مجمع فرهنگی فعالیت داشتند.
این برنامه ها تاحدی، با روح ناقرار و پرتپش شهید جاوید، کمی همخوانی پیدا میکند، از همین جا، فعالیتهای بیرونی و سیاسی شهید جاوید، شروع شده و دست به امور نظامی پیدا میکند، در تظاهرات های مردم ایران، در مقابل شاه، نیز شرکت میکرد، روح بسیار ناقرار داشت، وقت وضع نابسامان انقلاب افغانستان را میبیند، شورشهای ضد دولتی را میشینود، به تپیش میآید، او تصمیم میگیرد تا برای کسب تجربه خوب نظامی و چریگی، حتی به لبنان و فلسطین سفر کند، ولی به این هدفش، موفق نمیشود(امینی1400:20)[1]
مترصد اوضاع کشور
شهید جاوید، درحین تحصیل در حوزه علمیه قم، اوضاع تأسف بار میهن اشغال شده اش را، بدقت تحت نظر داشت، که هر روز جوقه جوقه مردمش به شهادت میرسیدند و تجاوزگری های ددمنشانه اشغالگران و مزدوران بیگانه از یک سو، مقاومت ها و حماسه های پا برهنگان مظلوم وطن، اعم از زن ومرد از سوی دیگر، شهید جاوید را به شدت متأثر گردانیده اراده اش را برای شرکت کامل در این نبرد سرنوشت ساز، بیش از پیش، مستحکمتر مینماید، بالاخره روح بیقرار و بی آلایش شهید جاوید، هیچ توجیهی برای ماندن نیافته و عاشقانه در تپ و تلاش برای رفتن به کشورش افتاد.
لذا شهید جاوید با انقلابیون افغانی در ایران، ارتباط گرفته و راه رفتن به کشور را، دنبال میکند، که در نتیجه، شهید جاوید، از طریق حزب جنبش مستضعفین، به جبهه آزادی بخش که متشکل از ده حزب بود، معرفی میگردد و از این طریق، برنامه های عزیمت به افغانستان را، همراه با امکانات نظامی، فراهم میسازد و با چند تن از همراهان و همرزما نش، در اواخر سال ۱۳۵9 ه.ش عازم جبهه های داغ افغانستان گردیدند.
مبارزه فرهنگی
شهید جاوید با توجه به شرایط فعلی کشور، نیاز شدید جامعه مظلوم و دربند افغانستان را به کار نظامی، فرهنگی، به خوبی احساس میکرد و معتقد به دو نوع مبارزه فرهنگی و نظامی، علیه دشمنان اسلام و به خصوص دشمنان متجاوز روسی بود.
- أ. مبارزه فرهنگی: او معتقد بود که جهت آگاهی توده های مردم و دور ریختن خرافات و بازگشت به اسلام اصیل، نخست دست به کارهای فرهنگی گسترده ای باید زد و برای بیداری جوانان مسلمان، دوستانش را وادار میکرد که چهره واقعی اسلام را آنطوری که هست برای شان معرفی نمایند.
- ب. مبارزه مسلحانه: او معتقد بود که در مبارزه مسلحانه، اسلحه باید در خدمت اسلام و قرآن و مکتب باشد، علی الخصوص در شرایط فعلی افغانستان که دشمن روسی، مستقیماً نیروهای نظامی، را وارد خاک و میهن اسلامی نموده و حکومت کمونیستی را بر مردم، به زور اسلحه تحمیل و روزی نیست که شهری را ویران و قشلاقی را بمباران و خانهای را خراب و عده ای را به خاک و خون نکشند!
شهید جاوید در عمر کم و پربارش، در زمینه های رشد فرهنگی و سطح دانش و آگاهی مردم، توجهی خاصی مبذول میداشت و همواره به بحث های ایدئولوژیکی، عقیدتی و سیاسی میپرداخت و معتقد بود که ملتی که حد اقل %90 آن بیسواد و با سوادانش اکثراً، دست پروردگان استعمار میباشند، به استقلال واقعی دست پیدا نخواهند کرد، مگر اینکه خود را با فرهنگ غنی و پربار اسلام مسلح و از فرهنگ استعمار رهایی یابند. شهید جاوید معتقد بود که تنها با تکیه بر ایدئولوژی رهای بخش اسلام است که میتوانیم با تمام خطوط انحرافی مبارزه کنیم و ارتش تا به دندان مسلح روس را، بیرون برانیم و ملت خویش را نجات دهیم.
تأسیس کتابخانه
از همین جهت، شهید جاوید در سال ۱۳۵۸ه.ش با تنی چند از دوستانش، با بودجه ای خیلی ناچیز که از در آمد کم ماهانه خودشان بود، پس انداز میکردند، کتابخانهای را تأسیس نمودند، تامبارزه را رسماً علیه خرافات وجهل تداوم ببخشند.
شهید جاوید، در داخل نیز با تمام گرفتاری هایی که داشت، بازهم لحظهای از این امر حیاتی غفلت نورزیده و فعالانه، تا لحظهای شهادت به مطالعه، پخش ونشرکتاب و غیره مشغول بود، شهید، بیشتر کتابهای مجاهد مردانی را مورد مطالعه قرار می داد که در برابر متجاوزان، مبارزه ملی و اسلامی میکردند، آزاد اندیش و جهان شمول و اسلام شمول بودند، مثل کتاب های دکترشریعتی، یاسرعرفات و… لذا مبارزات او بیشتر، مکتبی و کتابی و عملی بود، تا تئوری و زبانی و پر از ادعا ومدعاهای آلاف و الوف، به خلاف خیلی های دیگری که از تفکر مبارزه وشرایط جهادی، به تحکیم جایگاه اجتماعی و حزبی خویش پرداختند، تا نام و نـشانی کسب کـنند، این روحــیه، از نحـوه شـهادت شهـید جـاوید، خیـلی واضـح و روان او فهمــیده میشود. (مستضعفین1367)[2]
آموزش نظامی
قاطعیت و شجاعت شهید جاوید، در منطقه عملیاتی وی، با آغاز و تداوم مبارزه مسلحانه، بسیار روشن است، شهید جاوید، میان خود و دشمنان اسلام، هیچ رشته ای، جز اسلحه و نبرد مسلحانه، احساس نمیکرد و طبق دستور قرآن Pوَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍO[3] ضرورت آمادگی رزمی را، در خود لازم میدانست، تا بتواند در مقابل دشمنان اسلام، دلیرانه بایستد. به همین جهت، شهید جاوید، در سال ۱۳۵۸ه.ش آموزش دوره مقدماتی نظامی را طی نموده و برای آمادگی بیشتر، تصمیم گرفت تا به لبنان رفته و درکنار رزمندگان فلسطینی، ضمن جهاد با صهیونیستها، از تجارب رزمندگان فلسطینی استفاده و در پیشبرد انقلاب خونبار اسلامی افغانستان به کار گیرد. اما به علت مشکلات، از این سفر منصرف و بیدرنگ با تعدادی از همرزمانش عازم افغانستان شد.
عزیمت به وطن
شهید جاوید، بعداز چندین ماه راهپیمائی و عبور از دره های عمیق و کوه های مغرور و سربه فلک کشیده وطن، بدون زاد راه، با کمک و ایثار مردم تهی دست این مناطق، دربهار سال ۱۳۵۹ه.ش به دره صوف رسید؛ واین زمانی بود که تاکنون، هیچ کس از خارج، اسلحه وارد نکرده بود و اولین کاروان مجاهدین که سلاح های مدرن و پیشرفته، در منطقه وارد کرده بودند، شهید جاوید و یارانش بود، بدون شک درحین فقر، بی چارهگی مردم، به وطنش باز گشت، شهید جاوید در طول این راهپیمائی طولانی و بسیار سخت، با تمام وجود، آنها را احساس نمود و آزادی مناطق وسیعی از میهن اسلامی که شاهد اولین بهار آزادی خود بودند، ایمان و اراده، شهید جاوید را برای تداوم و استمرار جهاد علیه استعمار خارجی و نوکران داخلی آن و محو ظلم و ستم و سنت های ظالمانه و غیر اسلامی که بافت ضد اسلامی حاکم برجامعه افغانستان، استوارتر نموده بود.
ایثارگری های پاک وصادقانه مردمی، قشون سرخ شوروی را از کشور بیرون کرد، ولی در اثر عدم مدیریت ناسالم، بعد ها این آمادگی های مردمی، به بلای خانمان سوز جنگ های تباه کننده حزبی و قومی، تبدیل شده، جوانان زیادی را از مردم ما گرفت، بدتر از آن این که، مسیر انحرافی انقلاب را گسترده تر کرده، دزدان اعتقادی و مدیریتی صحنه های انقلاب را جسورتر وبی بندوبارترکرد، به گونة که سالیان درازی، مردم را به بند کشیدند، وراه روشن پیروزی، که در یک قدمی مردم ما بود را به یک آرزوی موهوم تبدیل کرد.
شهید جاوید بعد از رسیدن به دره صوف، تمام وجودش را وقف سروسامان دادن، به حرکت نیرومند، اما غیرمنظم مردمی نمود، در اولین قدم شهید جاوید، با کمک جمعی دیگر از برادران هم فکرش، دست به تأسیس شورای اسلامی مرکب از سه نهاد قضائی، مالی و نظامی، برای نظم و نسق امور جامعه زد، شهید جاوید، در این شورا مسؤل نظامی بود، این شورا در رسیدگی به امور مردم و استفاده به موقع از امکانات مالی و بسیج مردمی و حراست از سنگرها، نقش مهم ایفا نمود.
شهید جاوید، هیچ وقت از حزب و قدرت و جایگاه اجتماعی شعار نداد و سوء استفاده نکرد، با این که اولین کسی بود که در منطقه بهترین سلاح مدرن روز را آورده بود که تاکنون کسی از بیرون سلاح جنگی این چنین، نیاورده بود، و فرصت خوبی برای سوء استفاده و بهانه قوی برای استفاده جویی بود، اما او از این موقعیت، به نفع صلاحیت ها و جایگاه اجتماعی خود بهره نجست، بلکه میگفت: این امکانات و سلاح از مردم و برای منافع مردم است.
شهید جاوید با برداشت های معنوی، دینی و مبارزاتی، پا به عرصه گذاشت، که سنخیتی با وضع موجود نداشت، یعنی او درعالَمی بود که از قرآن و کتاب و سرگذشت مجاهدان و مبارزان جهان، در ذهن خود ذخیره کرده بود، ولی فضای موجود، طور دیگری بود، که بعدها خیلی واضح و روشن معلوم گردید.
شهید جاوید در راه مبارزه با خطوط التقاطی، از هیچگونه تهمت و افترایی هراس نداشت و از جنگ سرد که ریاست طلبان و سود جویان فرصت طلب، علیه هرمجاهدی، به راه میانداختند، به هیچ وجه اخمی بر ابرو نمیآورد و در این راه، تنها اتکال به الله داشت و از قدرت مطلقه او استمداد میجست. او التقاطیون را بدین گونه ترسیم میکرد که التقاطیون، تنها آنهای نیستند که بر اسلام پارهای از یاوه گوئیها و خیال بافی های مارکسیستی را نسبت می دهند، بلکه آنهای که از اسلام بد فهمیده، نیز التقاطی میباشند.
دوران نظامی
شهیدجاوید در دوران کوتاه زندگی سیاسی، نظامی شان در منطقه ، مدارج کمال و ترقی را پیمود و در هنگام شهادت، از آمادگی کامل برای وصل به کمال مطلق و محبوب حقیقی خود، برخوردار بود، شهید جاوید، علیرغم نوپائی مبارزه، با وجود مشکلات عظیمی که قیام خونبار امت مسلمان افغانستان، به ویژه نسل جوان و متعهد، با آنها روبرو بود، بدون هیچ لغزشی، یا ندانم کاری های، با قامت استوار، با تجاوزگر خارجی و نیروهائی که کانال و پایگاه هرگونه سلطه خارجی میباشند، با شیوه های مختلف، مبارزه نمود و در بین راه، اندکی درنگ نکرده و لحظه ای خسته نگردید؛
زندگی مبارزاتی شهید جاوید، به راستی نمونه کاملی، از زندگی مجاهد مسلمانی بود که هرگز به فکر زرو سیم و به مقامی رسیدن، نیفتاد، بلکه شأن وشوکت را مخالف اهداف مبارزه میدانست، در عین حالی که میلیون ها نفراز مردم مسلمان افغانستان، با شکم گرسنه، مبارزه میکرد(توسلی،طلوع1390)[4].
نبردگاه چپپل
شهیدجاوید، با عدهای از همسگرانش، که بیشتر شان با شهید جاوید جام شهادت نوشیدند، در قریه «تحتجوی» نزدیک مرکز دره صوف مستقر بودند، در بهار سال۱۳۶۰ه.ش نیروهای اشغالگر، گذرگاه مهم چپچل را اشغال و مرکزدره صوف را نیز مورد تهدید قرار دادند، شهید جاوید با سایر مجاهدین دره صوف، تصمیم میگیرند که به نیروهای دشمن در این دره تنگ، شبیخون بزنند، لذا قرار میشود که تعدادی از مجاهدین از شرق و تعداد دیگر ازغرب وگروپ شهید جاوید که مسؤلیت و رهبری عملیات را به عهده داشت، از داخل دره، به دشمن هجوم ببرند، بدین منظور، روز جمعه۱4 /۱/۱۳۶۰ه.ش به سوی دره چپچل حرکت میکنند، حمله، ساعت 11:00 شب آغاز و به مدت چهار ساعت، نبرد موفقانه ادامه مییابد، دشمن تلفاتی قابل توجهی را متحمل میگردد، اما متأسفانه، از اثر کم کاری جبهه شرق و غرب دره، چندان نتیجه خوبی به دست نمیآید، خوش بختانه، مجاهدین به سلامت به پایگاه های خود شان باز میگردند(تنظیم نسل هزاره مغل1992م)[5].
عروج خونین
شب و فردای آن روز، دشمن همچون مار زخمی، برای گرفتن انتقام، به خود میپیچد و با حمایت قوای هوائی، زمینی و وسایط زرهی، مرکز دره صوف را مورد حمله قرار میدهد، شهید جاوید و همراهانش که به مدت دو روز، چیزی نخورده بودند، با شکم گرسنه و پیاده، تمام شب را بعد از حمله، به راهپیمائی ادامه دادند و تازه حدود ساعت ۹ روز شنبه، به مرکز باز گشتند که14حمل سال1360ه.ش در همین ساعات، حمله بزرگ دشمن، از دو استقامت هوای و زمینی، شروع میشود، شهید جاوید و همراهانش در موقعیت نیمه محاصرهای قرار گرفتند و با وجود کمبود سلاح وپرسونل، اما با همت بلند، در تپه های شرق بازار دره صوف، قصد اتخاذ سنگر مینماید. به همین دلیل، از طریق کوتل قلعه، به سمت بند مخابره حرکت میکنند که متأسفانه، در دامن تپه های خاکی، با تانگهای زرهدار و هلیکوبترهای دشمن، رو برو میشوند، شهید جاوید وهمرزمانش، مردانه وار به نحو وصف ناپذیری، در مقابل حملات هوائی و زمینی دشمن، مقاومت نمودند و یکی پی دیگری سبکبال، به پرواز در آمدند و به شهادت رسیدند، تعدادی از همرزمان شیهد جاوید، هنگام شهادت، اسلحه اش را پارچه پارچه کرده به زمین میزدند و میشکنند تا سالم به دست دشمن نیافتد، بایک نبرد خونین شهید جاوید همراه با شش تن از همرزمانش، در پایین تپه جام شهادت را مینوشند، وقت دشمن بعد از دست یابی به جسم بیجان شهید جاوید، از فرط خشم، سینه شهید جاوید را آماج رگبار مسلسل قرار میدهد(مجله حبل الله1370)[6].
محمدنایب علی توسلی
پینوشتها:
- 1- مصاحبة با استاد شیخ محمدعلی امینی، مدیر مدرسه خاتم النبین
- 2- مجله مستضعفین. آخرین شماره: 30 خرداد 1367. ص6
- 3- انفال/60
- 4- توسلی، محمدنایبعلی- طلوع عبدالمؤمن. (1390). سیمای برازندگاندره صوف انستیتوت کابل.
- 5- مجله حبل اللهص 18شماره 84، 1370
- 6- مجله ماه نامه تنظیم نسل نو هزاره مغل ص45 شماره26، 1992م.
[1] مصاحبة با استاد شیخ محمدعلی امینی، مدیر مدرسه خاتم النبین
[2] مجله مستضعفین. آخرین شماره: 30 خرداد 1367. ص6
[3] انفال/60
[4] توسلی، محمدنایبعلی- طلوع عبدالمؤمن. (1390). سیمای برازندگاندره صوف انستیتوت کابل.
[5] مجله ماه نامه تنظیم نسل نو هزاره مغل ص45 شماره26، 1992م.
[6] مجله حبل الله ص 18شماره 84، 1370