لحظاتی با تاریخ/ میر یزدان‌بخش {قسمت سوم}/ برگردان به فارسی: عباس دلجو

لحظاتی با تاریخ
نقل از کتاب « Narrative of Various Journeys in Baloochistan, Afghanistan, and the Punjab, vols 2 »
برگردان به فارسی: عباس دلجو
میر یزدان‌بخش {قسمت سوم}
امیر افغان قادر بود که فوراً اسیر خود را بکشد، اما میر{یزدانبخش} که از حرص و طمع افغان آگاه بود، آمادگی خود را برای پرداخت پنجاه هزار روپیه برای باج {به امیر دوست محمد خان} اعلام کرد. مشروط بر اینکه فوراً آزاد شود تا بتواند به خارزار رفته و آن را جمع کند و جوانشیرهای کابل در قبال پرداخت آن ضامن شوند. دوست محمد خان که به طرز چشمگیری نیازمند بود، بدون هیچ طرحی برای در امان ماندن از رئیس هزاره‌ها، فورا دستور اعدام را لغو کرد و در صدد آن بود که اموال او را به دست آورد و به همین دلیل {به عمالش} دستور داد تا اقدامات لازم را برای این کار انجام دهند. میر یزدان‌بخش از همین وضعیت آشفته استفاده نموده از زندان فرارکرده رهسپار بیسوت شد.
دوست محمد خان که از فرار قربانی مورد نظرش خشمگین شده بود، برای برطرف کردن خشم و غضبش تصمیم گرفت همسر{میر یزدان‌بخش} را بکشد و دستور داد که او را به حضور او بیاورند. او با عبارات ناپسند به آن زن ناسزا گفت. هزاره آمازون {آمازون به معنای زن سلحشور و بلند قامت} فریاد برآورد: ” اوه، پسر پاینده خان، آیا شرم نمی‌کنی که خودت را در برابر یک زن قرار می‌دهی؟” گفته می‌شود که رئیس افغان {از گفتار این زن} شرمسار شده و سرش را پایین انداخت. در میان افغان‌ها مردان تأثیرگذار که بزرگواری آن زن را تحسین می‌کردند، هیچ‌گونه‌ تحقیری را نسبت به او نمی‌خواستند.
امیر دوست محمد خان شاید پس از به دست آوردن دلیل، رضایت داد که او باید در بازداشت قزلباش‌ها قرارگیرد، زیرا آن‌ها با او مهربان‌تر از افغان‌ها رفتار می‌کردند. بر این اساس، او را به چنداول منتقل کردند. اما آن زن بعد از مدت کوتاهی با اغوا یا رضایت میزبانانش از آن‌جا با لباس مردانه {به تن} و سلاح {در دست}، به سواری اسپ از کابل به صوب هزارستان فرار نمود. هنگامی که دوست محمد خان از گریز او با خبر شد، گروه کوچکی را به سواری اسب‌ به تعقیب او فرستاد و آن‌ها بلافاصله قبل از ورود آن زن به قلمرو هزاره‌ها در دره اونی با او روبرو شدند. او که خود سبقت گرفته بود، برگشت و با فیر تفنگش پیشروی تعقیب کنندگانش را متوقف نموده و خود را به قلمرو هزاره رساند.
{درواقع} خوش اقبالی این خانم، اساساً به دلیل عدم تصمیم‌گیری تعقیب کنندگان او بود. آن‌ها در تعقیب و گریز به اندازه کافی پیش رفته بودند، اما وقتی به هدف رسیدند، به عنوان مردان و سربازان، احساس حیرت کردند که چطور یک زن را دستگیر کنند و از حمله به او شرمنده بودند. آن زن قهرمان با رضایت زیاد، به شوهرش در خارزار پیوست. او از آن زمان بدهی طبیعتش را پرداخت کرده است. میر یزدان‌بخش که آزادی خود را به دست آورده بود، تلاش خستگی ناپذیر خود را برای گسترش قدرتش در میان هزاره‌ها به کار گرفت. گرچه در احساسش نسبت به رئیس کابل تردیدی وجود نداشت، اما از ابراز هرگونه سوء نیت نسبت به افغان‌ها خودداری کرد و کاروان‌ها با همان امنیت قبلی از کابل به ترکستان رفت و آمد داشتند. …
Charles Masson, Narrative of Various Journeys in Baloochistan, Afghanistan, and the Punjab, vols 2. Pp 302 – 305 – London, 1842.
در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه خبر:

https://mfabbehsud.com/parsinews/?p=10496

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

پیشنهادی: