محمد کريم خليلي ولد حاجي محمد اسلم در سال 1329 در قريه برغستان قلخويش از توابع ولسوالي حصه اول بهسود مربوط ولايت ميدان وردک در يک خانواده متدين و مذهبي قدم به عرصه هستي گذاشت. پس از فراگرفتن خواندن و نوشتن و آموختن دوره ابتدايي در زادگاه خود، در اوايل جواني رهسپار کابل شده، در يکي از مدارس علوم ديني مشغول تحصيل گرديد.
دوره تحصيلي استاد خليلي درکابل همزمان بود با اوج يافتن مبارزات سياسي و فکري و ظهور جريانهاي چپ گرا که با تبليغات گسترده درصدد جلب و جذب جوانان وطن و مقابله با ارزشهاي ديني و عنعنات ملي و فرهنگي ما بودند .
اين وضعيت باعث شد که ايشان نيز هماهنگ با جمعي از طلاب جوان و روشنفکران مسلمان، فعاليت خود را در ساحات سياسي، فرهنگي و اجتماعي آغاز نمايد و محافل و انجمن هايي را براي متشکل ساختن جوانان تحصيل کرده و به منظور بالا رفتن ميزان آگاهي جامعه و رشد فکري نيروهاي مسلمان بنيان نهد؛ اما کودتاي هفت ثور 57 که بطور علني روسها را بر مقدرات کشور ما حاکم ساخت، روند مبارزات را نيز تغييرداد؛ زيرا کمونيستها با افراط و تندروي وارد عمل شده و آنچنان خفقان و اختناق را درکشور حاکم ساختند که هيچ راهي جز قيام عمومي براي ملت باقي نمانده بود و لذا مراکز علمي و فرهنگي و ديني به تعطيلي کشانده شد و نيروهاي مسلمان مجبور شدند که سنگرهاي سياسي را به سنگرهاي نظامي تبديل نمايند.
در اين شرايط استاد محمد کريم خليلي از کابل خارج شده و تعداد 10 نفر از بستگان نزديک ايشان به زندان افتادند و خود ايشان هم تحت تعقيب قرار گرفت. در ولسوالي هاي ميدان و پروان، همراه با جمعي از همکاران خود که به نام «سازمان نصر» فعاليت خود را شروع کرده بودند، گروپهاي نظامي را فعال ساختند و به زودترين فرصت، با کمک مردم منطقه و ساير مجاهدين، ولسواليهاي بهسود و ترکمن و لولنج را از چنگ کمونيستها آزاد ساختند و فعاليت سياسي و نظامي و فرهنگي سازمان نصر را در اکثر ولايات و ولسواليهاي کشور گسترش دادند.
درسال 1360 استاد خليلي از طرف سازمان نصر افغانستان موظف شدند که به خارج کشور رفته ضمن به عهده گرفتن مسئوليت سرپرستي دفتر مرکزي سازمان نصر در تهران، در سمينارها و کنفرانسهاي متعدد بين المللي در ايران، پاکستان، عربستان، مصر، آلمان، سويس، آمريکا و… در ارتباط با مسايل افغانستان شرکت فعال داشته و با ايراد سخنراني و مصاحبه هاي متعدد، مواضع برحق ملت و مجاهدين را به خوبي تبيين کردند.
درسال 1366 که گروههاي سياسي شيعي افغانستان به نام «شواري ائتلاف اسلامي افغانستان» فعاليت خود را آغاز نمودند، استاد خليلي در ابتدا به عنوان عضو اين ائتلاف و بعدها به حيث سخنگوي آن، نقش بسيار فعال و مثبتي را ايفا نمود؛ زيرا در اين دوره مذاکرات ژنو درباره حل سياسي افغانستان در مرحله بسيار حساس خود رسيده بود و روابط بين گروههاي هفتگانه مجاهدين در پاکستان و گروههاي هشتگانه مجاهدين در قالب شوراي ائتلاف در ايران نيز از حساسيت خاصي برخوردار بود و استاد خليلي در اين برهه با مسافرتهاي متعدد به پيشاور، اسلام آباد، تهران و مقر سازمان ملل متحد در نيويورک، در نزديک ساختن مواضع مجاهدين و هماهنگ کردن نظريات کشورهاي همسايه افغانستان و ترسيم و تبيين خطوط سياسي مبارزه مردم مسلمان افغانستان، سهم موثر و اساسي ايفا نمودند.
درسال 1368 که گروههاي سياسي شيعه در افغانستان با هم ادغام شده و حزب وحدت اسلامي افغانستان را تاسيس نمودند، استاد خليلي بحيث عضو شوراي مرکزي و مدتي هم بحيث رئيس نمايندگي و سخنگوي آن در پاکستان انجام وظيفه نمود. در ابتداي دولت مجاهدين درکابل ايشان به سمت وزير امور ماليه انتخاب شد و درعين حال در مذاکرات سياسي و فعاليتهايي که در داخل و خارج کشور براي حل منازعات جريان داشت، فعاليت و حضور چشمگير داشت.
درسال 1373 پس از شهادت استاد عبدالعلي مزاري رهبر حزب وحدت اسلامي افغانستان توسط گروه مهاجم طالبان، استاد محمدکريم خليلي بحيث رهبر اين حزب انتخاب گرديد که با استقرار درشهر تاريخي و باستاني باميان، رهبري مبارزات مردم و مقاومت در برابر طالبان را به عهده گرفت. در اين دوره مقاومتهاي مجاهدين و مردم وابسته به حزب وحدت که به رهبري ايشان درجبهات (شيخ علي، غوربند، ميدان، غزني، مزارشريف، باميان و يکهولنگ) صورت گرفت، درتاريخ مبارزات و مقاومت کشور فراموش ناشدني است.
استاد محمد کريم خليلي، نه تنها مبارزات ملي عليه تروريستان را رهبري مي نمود، بلکه به منظور حفظ سرمايه هاي معنوي و فرهنگي کشور، به خصوص مجسمه هاي بيمانند بودا در مرکز ولايت باميان کميتهاي را تحت عنوان کميته حفظ آبدات تاريخي تشکيل داده و از آنها مراقبت مينمود. همچنين در شرايطي که روز تا روز حلقة فشار تروريستان بر گلوي مردم کشور به خصوص زنان تنگ و تنگتر ميشد، وي کميتهاي را تحت نام کميته امور زنان تشکيل داده و از تلاشهاي آن براي احقاق حقوق زنان و تعليم و آموزش و بيرون آوردن آنان از محروميت، حمايت جدي نمود.
استاد محمد کريم خليلي در ساحات بازسازي، فرهنگي و خدماتي سهم شايسته داشت که از موارد ذيل به عنوان نمونه مي توان نام برد:
1- بازسازي و توسعه ميدان هوايي باميان؛
2- تاسيس دانشگاه باميان؛
3- احداث صدها کيلومتر سرک بين يکه ولنگ و دره صوف و سايرنقاط هزار جات؛
4- احداث و تاسيس دهها باب مکتب در ساحات تحت تسلط حزب وحدت اسلامي؛
5- احداث بازارچه هاي محلي جهت اشتغال زايي و تبادله کالا و رفع نيازهاي مردم؛
6- فعال ساختن چندين کلينيک و شفاخانه هايي که در اثر جنگ تعطيل شده بودند ؛
7- اعزام جمعي از جوانان براي تحصيل در دانشگاههاي خارج از کشور.
8- تامين هزينه نشريات و فعاليتهاي برخي از مجامع فرهنگي مستقل و غير حزبي؛
9- احياي ادارات محلي در ساحات تحت نفوذ حزب وحدت اسلامي و تامين نياز منديهاي آنها.
در دوره حاکميت سياه طالبان که تروريزم در بخش وسيع افغانستان حاکم گرديده و اکثر بزرگان کشور به خارج پناه برده بودند، استاد خليلي درکنار تني چند از رهبران مقاومت، با تحمل رنجها و مشقتهاي فراوان در داخل کشور مقاومت نموده و تا روز سقوط طالبان، مبارزات مردم را در مناطق مرکزي، به ويژه در يکهولنگ و باميان رهبري نمود.
استاد خليلي با اعزام نماينده درکنفرانس بن، از روند برقراري صلح وامنيت درکشور حمايت نموده و با روي کارآمدن دولت موقت و انتقالي، فعاليت نظامي حزب وحدت را متوقف و شاخه نظامي آنرا منحل ساخته و به منظور تامين امنيت و ثبات، تحقق وحدت ملي و عدالت اجتماعي، حاکم شدن نظام مردم سالار و تصويب قانون اساسي جديد افغانستان از هيچ کوششي دريغ نورزيد.
این زندگی نامه در حال تکمیل است …